یک تحلیلگر مسائل سیاسی با اشاره به نهادینه بودن ریشههای دینداری در میان مردم ایران نوشت: بعد از انقلاب اسلامی در نهاد جامعه ایرانی، دینداری نه فقط به عنوان یک امر متعالی، شایسته تقدیس بوده بلکه امری «تنظیمگر» در روابط اجتماعی به حساب میآید.
به گزارش گروه سیاسی ، جعفرعلیاننژادی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی نوشت: یکی از نقاط قوت و مایههای امید مردم کشور ما، «دینداری کاربردی» است. بعد از انقلاب اسلامی در نهاد جامعه ایرانی، دینخویی، دینجویی و دینداری نه فقط به عنوان یک امر متعالی، شایسته تقدیس و عبادت صرف که به عنوان یک امر «تنظیمگر» روابط اجتماعی، «تسهیلگر» امورات روزمره و «تولیدگر» انگیزه و حرکت، دارای کارکرد بوده است.
در وجه تنظیمگری دینداری، مردم با اطمینان به نقش موثر وجود یک عامل حاضر در روابط اجتماعی، ناخواسته در نوع ارتباطگیری ملاحظه احترام و فاصلهگذاری اجتماعی را داشتند. دینداری روابط زن و مرد، پیروجوان و دختر و پسر را جهت میداده است و نمیگذاشته این روابط دچار اختلال، اختلاط و یا انحراف شود. البته وجه تنظیمگری دینداری در ایران از یک سبقه تاریخی برخوردار است که با وقوع انقلاب اسلامی تبدیل به یک ساخت محکم درونی میشود.
در وجه تسهیلگری امورات روزمره، نقش دینداری مردم پررنگتر هم میشود. معمولاً امورات روزمره، موضوعاتی تکراری، عادتگونه و پیشپاافتاده هستند. به قدری بدیهی فرض میشوند که معمولاً در موردشان چون و چرا و پرسشگری نمیکنیم. اما گاهی این سیر تکراری و روال عادتواره روزانه، ما را دچار سنگینی، کرختی و ملال کرده و اصل آن را زیر سوال میبرد؟ آنچه در این خودمشغولی و خویشکاوی، به مدد ما میآید، همین دینداری معمولی است که چنین روزمرگیهایی را معنادار میسازد.
این دینداری حتی اگر حداقلی بوده و در او التزامی به رعایت احکام شرعی نمایان نباشد، ایمان به خدا، ایمان به دین، ایمان به قرآن و ایمان به اهلبیت در آن موجود است. این گرایشات قلبی، در لحظات ملال و بیهودگی، زندگی روزمره را منبسط و معنادار میسازد.
کاربرد دیگر دینداری مردم ایران، تولید انگیزه و حرکت است. بعد از انقلاب اسلامی، دینداری تبدیل به نوعی فضیلت جمعی شد. به معنای دیگر دینداری در عرصه عمومی تبدیل به یک واقعیت ملموس شد. این واقعیت اجتماعی محیط و فضایی را تولید کرد که به مردم انگیزه حرکت داد. انگیزه حرکت، خود ناشی از حس خودباوری بود. خودباوری نتیجه آگاهی مردم از عزیز بودن تمام نفوس و آحاد نزد این دین الهی بود. عزت نفس ناشی از خداباوری، منجر به خودباوری و اعتماد به نفس شده بود.
چنین شکلی از دینداری که منجر به خودباوری میشد، به عنوان موتور تولید انگیزه و حرکت عمل میکرد و میکند. به شکل مصداقی مجالس دعا و استعانت از خداوند شدت یافت. اما این شدتیابی منجر به زهد منفعلانه و منزویانه نشد. انگیزه و حرکت آفرید. کارکرد دعا به عنوان یکی از مصادیق ظهور دینداری، خودباوری را فرموله کرد و این اعتماد به نفس منجر به انگیزه حرکت شد.
انتهای پیام/