آیا «اقتصاد اسلامی»، همان «اقتصاد رژیمهای سیاسی اسلامی» است و مطرح شدنش در شرایط فعلی متأثر و ناشی از تأسیس چنین رژیمهایی در دهههای اخیر است؟
؛ گروه «اندیشه اقتصاد»؛
پیشتر، دو پرسش را در خصوص ماهیت و مفهوم «اقتصاد اسلامی» پاسخ گفتیم.
بیشتر بخوانید
اکنون به پرسش بعدی میپردازیم:
پرسش سوم: آیا اقتصاد اسلامی، اقتصاد رژیمهای سیاسی اسلامی است و مطرح شدنش در شرایط فعلی متأثر و ناشی از تأسیس چنین رژیمهایی در دهههای اخیر است؟
برای پاسخ دقیق به این پرسش، از چند زاویه میتوان به مسئله پرداخت:
اول؛ باید به این پرسش پاسخ بدهیم که «آیا پدیدار شدن موضوع «اقتصاد اسلامی» با ایجاد نظامهای سیاسی اسلامی همزمان بوده یا پیش از ایجاد نظامهای سیاسی منتسب به اسلام، نظریهپردازی حول مفهوم اقتصاد اسلامی سابقه داشته است؟» در مورد زمینۀ شکلگیری ادبیات اقتصاد اسلامی یا سایر علوم اسلامی که عموماً با علوم مدرن در تنازع و تقابل هستند، باید به خاستگاه شکلگیری این علوم توجه کنیم. منازعات فکری یا ایدئولوژیک نیمۀ سدۀ بیستم میلادی، در تمام دنیا، به سمتی پیش رفت که دو نحلۀ کاپیتالیستها و کمونیستها، هریک در کشوری و منطقهای از دنیا، گروه غالب به شمار میرفتند. در خاورمیانه ــ مهد اسلام و سایر ادیان الهی ــ بهدلیل مجاورت با اتحاد جماهیر شوروی، کمونیسم صبغهای پررنگتر از سایر نقاط دنیا داشت. اصولاً کشورهایی مانند ایران، عراق، اردن، پاکستان، افغانستان، مصر، هند، حتی عربستان و بهطور عام سایر ممالک اسلامی از تیررس هریک از دو گروه فوقآمده در امان نبودند. در ایران ما نیز این زدوخورد و تقابل فکری، در دهههای ابتدایی سدۀ چهارده شمسی، کاملاً عیان و داغ بود. برای نمونه کتاب فخیم «کشف الاسرار» حضرت امام، پاسخی است به رسالۀ انحرافی «اسرار هزار ساله»ی علیاکبر حکمیزاده که در سال 1322 در مسیر دینزدایی از جامعه منتشر شده بود. این زدوخورد بعدتر هم تا زمان انقلاب، و حتی دوازده سال پس از آن تا سقوط ابرقدرت شرق مستمراً ادامه داشت. در این شرایط، متفکران اسلامی، که در فضای سیاسی آن روزها، از هجوم شدید غرب و شرق به فرهنگ و هویت الهی و اسلامی مردم این منطقه، احساس خطر میکردند، هریک به نحوی به ایستادگی و مقابله در برابر این هجمه پرداختند. از قدیمیترین این افراد روشنضمیر میتوان به سیدجمال اسدآبادی اشاره کرد؛ بعدتر در یک سر طیف افرادی همچون شهید نواب صفوی قرار گرفتند که به مبارزات مسلحانه دست زد، تا بزرگانی مانند آیتالله کاشانی که در قامت یک رجل سیاسی تمامعیار در عالم سیاست آن روزها کاملاً فعال بود، تا عالمان پرشماری که با طرح مباحث فکری به مبارزه با این شرایط برخواستند، و تا بزرگانی مانند سیدحسن مدرس و امام که مبارزهای هیبریدی و تبدیلشونده و متضلّع را پی گرفتند. بنابراین میبینیم در ایران و در کل منطقه، مدتها پیش از انقلاب اسلامی، بزرگانی حضور دارند که با هدف مبارزه و رفع شبهات فکری از جامعه، شالوده و مبانی اقتصادی اسلام را خصوصاً در تقابل با دو نحلۀ کاپیتالیست و سوسیالیست توضیح دادهاند. گروهی از این بزرگان در ایران عبارتند از ناصر مکارم شیرازی، حسین مظاهری، حسین نوری، محمدحسین حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، محمدعلی گرامی، علی شریعتی و سیدمحمود طالقانی. حسن سبحانی، استاد برجستۀ اقتصاد اسلامی دانشگاه تهران در این زمینه مینویسد:
برخی از علمای مسلمان که مطالعات مناسبی هم در شناخت این مکاتب دوگانه داشتند بر آن شدند تا با معرفی وجوه و قابلیتهای اسلام به عنوان دین کامل، که درصورت فهم و اجرایی شدن هم واجد «آزادی» و هم برخوردار از «عدالت» است امواج خطرناک جذب جوانان بخصوص دانشجویان مسلمان به مکاتب فلسفی لیبرالیسم و سوسیالیسم را بیخاصیت نموده و به این وسیله از فاجعۀ در حال وقوع جلوگیری نمایند که میتوانست اسلام را بهرغم جمعیت و وحیانی بودنش در محیطهای روشنفکری منزوی تر از آنچه بود کند و عقاید دینی آنان را به فراموشی عمیقتری محکوم نماید. حاصل این مجاهدات علمی و تتبعات در نوع خود کمنظیر در مجموعۀ فعالیتهای حوزههای علمیه که در قالب منشورات متنوع و متعددی در حوزههای مختلف و از جمله در اقتصاد شکل گرفت، ادبیات مناسبی را در اسلامشناسی و آسیبشناسی لیبرالیسم و سوسیالیسم فراهم آورد که بخش اقتصادی آن بهتدریج اقتصاد اسلامی نامیده شد، رویکردی که بهمرور زمان مورد استقبال تعدادی از دانشجویان، روشنفکران و طلاب علوم دینی قرار گرفت و زمینههای گسترش و ترویج خود را تدارک دید. [1]
نکتۀ دوم؛ سیل بنیانکن واردات فکری غرب و شرق، تنها به ایران سرازیر نشده بود و تمام کشورهای اسلامی محل نزاع اندیشۀ اسلامی با تفکرات غربی بوده است. اندیشمندانی همچون سید قطب [2] ، نواب حیدر نقوی [3] ، محمدنجات الله صدیقی [4] ، و شهید آیتالله سید محمدباقر صدر [5] از افراد برجستهای هستند که در حوزۀ نظامسازی اقتصادی اسلام، فارغ از پدیدۀ تأسیس جمهوری اسلامی ایران، فعال بودهاند. بنابراین نظریهپردازی در این حوزه هم سابقه و هم دلایلی فارغ از تأسیس نظامهای اسلامی دارد.
سوم؛ حتی اکنون، پس از چهار دهه از پیشبرد نظام سیاسی اسلامی در ایران نیز، در بسیاری از کشورهای اسلامی، ادبیات اقتصاد اسلامی بسیار پررنگتر و کارهایی بهمراتب قویتر و ریشهدارتر و کارآتر از محصولات فکری تولید شده در جمهوری اسلامی هستند. حسن سبحانی، در این زمینه معتقد است:
اقتصاد فعلی ایران پس از چهل سال از حاکمیت سیاسی اسلام هنوز حتی به رگههایی از اقتصاد اسلامی نزدیک نشده است. [6]
مهمترین دلیل پیش بودن این کشورها در حوزۀ ادبیات کاربردی اقتصاد اسلامی، اشکالات نهادی دستگاههای تولیدکنندۀ علم است. در ایران، متعاقب طراحی کهنه و بیش از یکصد ساله توسط انگلستان، هم حوزۀ علمیه سکولار شده و از اجتماعات احتراز میکرده، و هم دانشگاه کمتر نسبتی با حل مسائل حقیقی و مورد نیاز کشور داشته است. لذا در فترت «نهاد علم» در ایران، در زمینۀ تولید ادبیات در حوزۀ اقتصاد اسلامی نیز، مانند بسیاری از حوزههای دیگر، دچار فتور و سستی هستیم.
حداقل به دلایل فوق، تولید این ادبیات نه بدواً مقارن تأسیس حکومتهای اسلامی بوده، و نه حتی اکنون توجیهکننده و همسو با ادبیات اقتصادی رژیمهای سیاسی اسلامی پیش میرود. سبحانی در این زمینه مینویسد:
بنابراین انتصاب حیات اقتصاد اسلامی به موجودیت و تأسیس جمهوری اسلامی انتسابی غلط و ناصحیح است، البته انتظار میرود که نظامهای سیاسی که به نام اسلام وجود دارند و یا در آینده بهوجود میآیند با عملیاتی کردن موازین و دیدگاههای اقتصاد اسلامی در افزایش رونق و رشد بهرهوری و عدالتگستری و توزیع درآمد بهینه و غیره به توفیقات خوبی دسترسی پیدا کنند و این دستاوردها در پشتیبانی نظریۀ اقتصاد اسلامی مؤثر واقع شود، اما آنچه فعلاً نمیتوان گفت آن است که اقتصاد اسلامی یک نظام اقتصادی مستقل از نوع حکومتها بوده و هست و سیستمی که دارای موازین و ساختار رویکردهای منبعث از دین مبین اسلام است، چه اجرایی شود و چه اجرایی نشده باشد و همانطور که در نظام سیاسی مشخص متولد نشده است، آیندۀ خود را هم وامدار حضور یا عدم حضور نظام سیاسی مشخص به نام اسلام نیست، هرچند همانطور که گفته شد عملیاتی شدن اقتصادی متأثر از باورهای اسلامی میتواند در رشد و تصحیح و تجویز و سیاستگذاریهای اقتصاد اسلامی نقش مهمی ایفا کند. [7]
بنابراین، شکلگیری ادبیات و منظومۀ اقتصاد اسلامی، برای تشریح و تفصیل مفاهیمی چون «آزادی»، «عدالت»، «رفاه» و الخ شکل گرفت، و در زدوخورد با مفاهیم مارکسیستی و کاپیتالیستی قوام یافت. نسبت دادن ادبیات اقتصاد اسلامی به رژیمهای سیاسی، انتسابی نادرست است.
پینوشت:
[1] - نگاه کنید به: سبحانی، ابهامزدایی از اقتصاد اسلامی، 1399، ص 16
[2] - سید ابراهیم حسین شاذلی قطب، 1906-1966فعال سیاسی، نویسنده و نظریهپرداز مصری بود. وی به اخوانالمسلمین گرایش داشت. برخی آثار او عبارتند از: «اسلام و سرمایهداری» ترجمۀ سیدمحمد شیرازی، «تفسیر فی ظلال القرآن» که دو جزء اول آن توسط آیتالله العظمی سیدعلی خامنهای و تمام هشت جلد توسط مصطفی خرمدل با عنوان «در سایۀ قرآن» منتشر شد، «ما چه میگوییم» ترجمۀ سیدهادی خسروشاهی، «ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی» ترجمۀ آیتالله سیدمحمد خامنهای ، «آفرینش هنری در قرآن» ترجمۀ محمدمهدی فولادوند، دورنمای رستاخیز در ادیان پیشین و قرآن ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، «آینده در قلمرو اسلام» ترجمۀ آیتالله سیدعلی خامنهای ، فاجعۀ تمدن و رسالت اسلام ترجمۀ علی حجتی کرمانی ، ادعانامه علیه تمدن غرب ترجمۀ آیتالله سیدعلی خامنهای
[3] - متولد 1935، دانشمند پاکستانی دانشآموختۀ اقتصاد از آمریکا
[4] - متولد 1931، اندیشمند هندی
[5] - شهید سید محمدباقر صدر 1313 – 1359، فقیه ، اصولی ، مجتهد ، فیلسوف، اندیشمند ، و مرجع تقلید شیعه. وی از سرشناسترین نظریهپردازان اقتصاد اسلامی است. کتابهای شریف البنک اللاربوی و اقتصادنا طی 6 دهه، تا امروز جزو کتب مرجع اقتصاد اسلامی است.
[6] - نگاه کنید به: سبحانی، ابهامزدایی از اقتصاد اسلامی، 1399، ص 16
[7] - همان، ص17
انتهای پیام/