وزیر دفاع دونالد ترامپ در سه فصل از کتاب جدیدش به نام «سوگند مقدس» به برخی از جزئیات برنامهریزیهای پنتاگون در قبال ایران اشاره کرده است.
به گزارش گروه بینالملل ، «مارک اسپر»، وزیر دفاع سابق آمریکا به تازگی کتابی جدید به نام «سوگند مقدس» منتشر کرده که در آن تجارب دوران حضورش در یکی از عجیبترین و پرآشوبهای دولتهای تاریخ ایالات متحده را به رشته تحریر درآورده است.
دوران حضور اسپر با حوادث زیادی درباره ایران مصادف شد. سرنگونی پهپاد گلوبالهاوک آمریکا توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و برخی از خرابکاریهای هستهای رژیم هستهای و پارهای حوادث دیگر برخی از این رویدادها هستند.
ما در یک گزارش دو قسمتی مهمترین نوشتههای مارک اسپر درباره ایران را آوردهایم. در بخش اول این گزارش به برخی موضوعات مطرحشده در این کتاب میپردازیم.
سیر روابط ایران و آمریکا
مارک اسپر در فصل سوم کتاب، روایت خودش را از سیر روابط ایران و آمریکا اینطور شرح داده است: «رابطه آمریکا با ایران رابطهای طولانی و تلخ بوده است. روابط رسمی میان دو کشور به قرن نوزدهم باز میگردد. تا پایان جنگ جهانی دوم، تعاملات دو کشور عموماً مثبت بود. محمد رضا پهلوی، شاه ایران که در سال 1941 به قدرت رسید به شدت طرفدار آمریکا بود. با ظهور جنگ سرد، این موضوع با توجه به موقعیت استراتژیک ایران در خلیج فارس و مرز طولانیاش با شوروی برای ایالات متحده حائز اهمیت بود.»
وی در ادامه تصریح کرده است: «در سال 1953، پس از آنکه ایالات متحده و پادشاهی متحده بریتانیا کودتایی را ترتیب دادند که به سرنگونی دولت محمد مصدق، نخستوزیر محبوب ایران منجر شد احساسات نسبت به آمریکا تغییر کرد. تنشهای روزافزون میان مصدق و پادشاهی بریتانیا به تقویت حزب کمونیست در ایران منجر میشد و این موضوع، این خطر را به همراه داشت که میتوانست ایران را به مدار شوروی سوق دهد. این باعث عزل مصدق شد.»
مارک اسپر با اشاره به اینکه محمدرضا پهلوی در سالهای پس از کودتا مستبدتر شده و به همین جهت تنشهای او با «گروههای محافظهکار» شدت گرفته نوشته است: «در اواخر دهه 1970، تظاهراتهای ضدشاه به امری رایج تبدیل شده بود. اوایل سال 1979، تندروهای ایرانی پهلوی را سرنگون کردند و آیتالله خمینی محبوب را جایگزین آن کردند. آیتالله خمینی جمهوری اسلامی را پایهگذاری کرد. ایرانیهای عصبانی از حمایت طولانیمدت آمریکا از شاه، سفارت آمریکا را تصرف کردند و دهها آمریکایی را گروگان گرفتند. ایرانیها 52 نفر از این گروگانها را به مدت 444 روز گروگان گرفتند.»
وزیر دفاع ترامپ در ادامه متن به توضیح درباره تحولات بسیارگفتهشده در روابط ایران و آمریکا طی 40 سال گذشته تا دوران ریاستجمهوری ترامپ و خروج او از توافق هستهای برجام پرداخته است. اسپر موضعش درباره خروج آمریکا از برجام را اینطور شرح داده است: «اگر من قبل از خروج ترامپ از توافق ایران در سال 2018 در کابینه او بودم پیشنهاد میکردم که این توافق ابتدا به معاهده تبدیل شود و برای دریافت توصیه و مشورت مجلس سنا به آن مجلس ارسال شود.»
او تصریح کرده که ترامپ به جای انجام این کار سیاست فشار حداکثری در قبلا ایران را در پیش گرفت که هدف آن بازگرداندن ایران به میز مذاکره بود. اسپر نوشته است: «در نگاهی واقعبینانه، برنامه دولت ترامپ تا زمانی که توافق موجود از مقداری حمایت در داخل آمریکا و در سطح بینالملل برخوردار بود یک سربالایی به نظر میآمد. به همین دلیل، نتیجهگیری من این بود مسیری که در آن قرار داریم میتواند به درگیری نظامی منجر شود.»
سرنگونی گلوبالهاوک
چند روز بعد از آنکه دونالد ترامپ از مارک اسپر خواسته بود به عنوان وزیر دفاع منصوب شود، سپاه اعلام کرد یک فروند پهپاد گلوبالهاوک آمریکا را که وارد حریم هوایی ایران شده بود سرنگون کرد. سرپرستی وزارت دفاع آمریکا را در آن زمان «پاتریک شاناهان» به عهده داشت اما از آنجا که او شانسی برای گرفتن تأیید از مجلس سنا نداشت ترامپ تصمیم گرفته بود از اسپر بخواهد این سمت را قبول کند.
اسپر در «سوگند مقدس»، روایتش درباره این اتفاق را چنین آورده است: «در غروب 20 ژوئن (2019) دو روز پس از اینکه رئیس جمهور از من خواست وزیر دفاع شوم، ایران یک هواپیمای گلوبالهاوک نیروی هوایی ایالات متحده را سرنگون کرد، یک هواپیمای بدون سرنشین 200 میلیون دلاری که در حال پرواز در حریم هوایی بین المللی بر فراز تنگه هرمز بود. تیم امنیت ملی ترامپ - [مایک] پمپئو (وزیر امور خارجه وقت)، جان بولتون مشاور امنیت ملی، پت شاناهان، سرپرست وزارت دفاع، جوزف دانفورد، رئیس ستاد مشترک ارتش و من صبح روز بیست و یکم (31 خرداد 1398) در هنگام صبحانه ملاقات کردیم تا درباره گزینهها و توصیهای که میتوانیم به رئیسجمهور ارائه کنیم، صحبت کنیم.»
وی درباره رایزنیهای مطرحشده در آن جلسه نوشته است: «همه در مورد اهمیت پاسخ قاطعانه به این حمله بیدلیل اتفاقنظر داشتند و همه احساس می کردند ضروری است که تیم امنیت ملی توصیهای مورد اجماع همگانی به رئیس جمهور ارائه دهد. بولتون و پمپئو بر اینکه لازم است پاسخی بسیار قوی داده شود اصرار داشتند. شاناهان و دانفورد در سوی دیگر این طیف ایفای نقش تعادلی ایجاد میکردند. این گروه سرانجام، همانطور که خود رئیس جمهور بعداً علناً اعلام کرد، با حمله به سه هدف و انجام برخی اقدامات اضافی موافقت کرد. من از سر احترام به پاتریک [شاناهان] سکوت کردم، اما در دلم احساس میکردم که اقدام نهایی که مورد توافق قرار گرفت هنوز نامتناسب است. ما میتوانستیم همین پیام را با تلفات کمتر به تهران ارسال کنیم. تلفات زیاد میتوانست ما را به سمت اقدامات تلاقیجویانه هدایت کند و بعد از آن چه کسی میدانست که اتفاقات ما را تا کجا میبرند.»
ساعاتی بعدتر صبح همانروز جلسهای در شورای امنیت ملی با حضور رئیسجمهور آمریکا برگزار شده تا گزینهها به او ارائه شوند. اسپر مینویسد: «شورای امنیت ملی (NSC) ساعاتی بعدتر با حضور رئیس جمهور و اعضای کابینه و مقامات عالی، ساعت یازده صبح در اتاق وضعیت کاخ سفید برگزار شد. بولتون جلسه را با بحث در مورد اهداف جلسه و ارائه سه توصیه مورد اتفاق نظر آغاز کرد. شاناهان قبل از اینکه اصل بحث را به دانفورد بدهد، چند اظهارنظر اولیه ارائه کرد. ژنرال دانفورد با بیان مجدد برخی از اهداف کلی سیاستی که در گذشته با آنها موافقت شده بود، شروع کرد، و سپس هدف از هرگونه واکنش نظامی را دنبال کرد، و سپس رئیس جمهور را در جریان گزینه های مختلف قرار داد و برای توضیح بیشتر در مورد گزینهای که توسط تیم توصیه شده بود مکث کرد. اتاق پر از مشاوران وقتی صحبت می کرد ساکت بود. شاناهان نزدیکترین نقطه به رئیسجمهور بود.»
در کتاب اسپر آمده است: «دانفورد رفتاری بسیار آرام و در عین حال مستحکم داشت و حین صحبت با رئیسجمهور نگاهش را به او میدوخت. همه تلاشش را میکرد تا مسئله را ارائه کند و رئیسجمهور را روی مسئله متمرکز نگاه دارد، چون ترامپ عادت داشت از یک سوال به سوال دیگر میپرید. ترامپ مثل اکثر اوقات، حرفهای دانفورد را با سوالاتی مثل اینکه "از چند هواپیما استفاده خواهید کرد؟" یا "خسارت اقتصادی این حمله چقدر خواهد بود?" قطع میکرد. ناگهان، در حالی که به دانفورد و شاهان نگاه میکرد بحث نیروهایمان در سوریه را پیش کشید و خطاب به آنها گفت که "اینها را محاسبه کنند." این مسئله (نیروهای آمریکا در سوریه) بارها در ماههای بعدتر هم مطرح شد.»
طبق آنچه اسپر نوشته، دانفورد در این جلسه این موضوع که در این حمله چند نفر کشته خواهند شد را هم مطرح کرده اما ترامپ بیشتر از آنکه نگران این موضوع باشد، کنجکاو بوده است. او مینویسد: «رئیسجمهور در کل به آن اندازه که کنجکاو بود نگران به نظر نمیآمد. هیچکدام از وکلای حاضر در اتاق هم سوالی پیش نکشید. دانفورد چند گزینه دیگر هم پیش کشید که مستلزم کشتن کسی نبود اما ترامپ خواستار پاسخی بسیار سخت بود. او میگفت: "باید ضربه سختی به آنها بزنیم. باید کاری کنیم هزینه بدهند."»
در ادامه آمده است: «ترامپ، بعد از آن روی هزینه پهپاد آمریکایی، اینکه چرا اینقدر گران است، قابلیتهای آن و مواردی نظیر این متمرکز شد. مثل حسابداری که حساب خرج و مخارج را نگه میدارد میخواست به چیزی با همان قیمت حمله کند. به نظر میرسید برایش دلار معیار مهمتری است تا پیامی که ما میخواستیم ارسال کنیم یا سیاستی که در پی دستیابی به آن بودیم.»
ترامپ در این جلسه با انجام حمله موافقت کرده است. اسپر مینویسد: «ترامپ حملاتی که توصیه شده بود را بدون تردید تأیید کرد. وقتی که همه داشتیم از آن اتاق پرازدحام خارج میشدیم ترامپ خوشحال و مطمئن بود. گروههایی متشکل از دو یا سه نفر جمع شدند و آن پشت ماندند تا در مورد برخی مسائل خاص صحبت کنند. میشد انرژی موجود در جمع را حس کرد. همهمان میدانستیم که مناقشه با ایران وارد مرحله تازهای شده است.»
طبق توضیحات وزیر دفاع ترامپ قرار بوده همانشب (یعنی شب 31 خرداد) عملیات انجام شود. او نوشته دفتر حقوقی وزارت دفاع آمریکا برآورد کرده بود در این عملیاتها تا 150 نفر از طرف ایرانی کشته خواهند شد. او نوشته دانفورد با یک خط تماس تلفنی امن با ترامپ صحبت میکرد و به او اطمینان خاطر میداد که شمار تلفات در واقع کمتر از این رقم خواهد بود. او به عنوان مثال تصریح کرده بود که شروع عملیات از نیمهشب خواهد بود، زمانی که کارکنان محل کار را ترک کرده و به منزلهایشان رفتهاند.
اسپر نوشته ترامپ سرانجام گفته که 150 نفر تلفات رقم زیادی است چون ایران یک هواپیمای بدون سرنشین را سرنگون کرده، در حالی که عملیات آمریکا باعث کشته شدن دهها نفر میشود و سرانجام به همین دلیل، انجام عملیات را لغو کرده است.
غیر از روایت اسپر، منابع دیگری در همان زمانی که ترامپ اعلام کرد که حمله به سه نقطه به ایران را لغو کرده گزارش دادند که علت لغو حمله توسط ترامپ نه ترس از تلفات آن، بلکه نگرانی او و کشورهای حاشیه خلیج فارس از واکنش بعدی ایران بوده است.
ستیزهجوییهای آمریکا در عراق
شش دیماه سال 1398 گزارش شد یک نیروی پیمانکار غیرنظامی آمریکا در حمله راکتی به پایگاه نظامی «کی1» در استان کرکوک کشته شده و چند آمریکایی هم مجروح شدهاند. ستاد مشترک ارتش آمریکا ساعاتی بعدتر از این حمله، این تلفات را تأیید کرد.
مارک اسپر در فصل پنجم کتابش به طور مفصل درباره این اتفاق و ماجراهای بعد از آن توضیح داده است. او نوشته است: «روز جمعه 27 دسامبر، حمله موشکی به پایگاه نظامی عراق در کرکوک، در شمال بغداد، منجر به کشته شدن یک پیمانکار آمریکایی و زخمی شدن چهار نظامی آمریکایی شد. مانند یازده حمله قبلی، این حمله نیز همه نشانههای مربوط به یک گروه شبهنظامی را داشت که در نهایت به این نتیجه رسیدیم کتائب حزبالله (KH) است. ایران برای مدت طولانی از KH که روابط نزدیکی با سپاه پاسداران جمهوری اسلامی داشت حمایت می کرد. KH یکی از سرسخت ترین و تواناترین گروههای شبه نظامی در عراق بود.»
او در ادامه درباره ارزیابی خودش از آن وضعیت نوشته است: «با کشته شدن یک آمریکایی، باید پاسخ میدادیم. در غیر این صورت، حمله بعدی بزرگتر در راه بود که میتوانست کشتهها یا مجروحهای بیشتری به همراه داشته باشد؛ اتفاقی که باید از آن جلوگیری میکردیم. رئیسجمهور خواستار توصیه من بود.»
وزارت دفاع آمریکا به ریاست مارک اسپر سرانجام تصمیم گرفت با جنگندههای اف15 به مقرهای کتائب حزب الله در عراق و شرق سوریه حمله کند. اسپر نوشته ترامپ با او تماس گرفته و او گفته که پنتاگون قصد دارد به مقر کتائب حزبالله حمله کند.
او نوشته تصمیم گرفته با «عادل عبدالمهدی»، نخستوزیر عراق تماس گرفته است. اسپر گفتوگویش با عبدالمهدی را اینطور شرح میدهد: «عبدالمهدی رضایت نداشت و از ما خواست که عملیات را متوقف کنیم. او این اقدام را "نقض حاکمیت عراق" و اقدامی تحریکآمیز دانست که میتواند عراق را به آشوب عمیق بکشاند. من به او گفتم از نظر ما این ایران و گروههای شبهنظامی هستند که در حال انجام اقدامات تحریکآمیز هستند و او هم در برابر آنها دست روی دست گذاشته بود.»
وی در ادامه نوشته است: «وزارت دفاع از مدتها قبل نگران این بود که اقدامات ارتش برای احیای بازدارندگی میتواند دولت عراق را به اخراج ما از آن کشور مجبور کند. چنین رویدادی میتوانست به توانایی ما برای اطمینان از شکست پایدار داعش، جلوگیری از افزایش کنترل ایران بر دولت عراق و رصد/نظارت عملیاتهای تهران در منطقه لطمه بزند... به هر حال هدف گروههای شبهنظامی و حامیان ایرانی آنها خارج کردن ایالات متحده از عراق و از خاورمیانه در سطحی وسیعتر بود.»
اسپر تصریح کرده که حمله مورد نظر صبح یکشنبه 10 دی 1398 حمله به اهداف مورد نظر که 5 مقر کتائب حزبالله بوده، انجام شده است. او نوشته در این حمله دستکم 24 نفر از اعضای این گروه کشته شدهاند. وی مینویسد: «انتظار نداشتیم تلفات تا این اندازه بالا باشد، اما آنها باید میفهمیدند که هدف قرار دادن آمریکاییها چنین خطراتی به دنبال دارد.»
عصر همان روز، اسپر به همراه مایک پامپئو، وزیر خارجه وقت، مایک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش و برخی از دیگر مقامهای دولت آمریکا برای گزارش دادن به دونالد ترامپ به مارالاگو رفتهاند؛ جلسهای که به عصبانیت ترامپ از مارک میلی منجر شده است.
در کتاب «سوگند مقدس»، این جلسه به این شکل شرح داده شده است: «ژنرال میلی، به تفصیل درباره حمله به پنج سایت کتائب حزبالله توضیح داد.او برای پربارتر کردن گزارشش، تصاویر هم همراه خودش آورده بود. ما در یکی دو تا از سایتهای محل حمله، هم حمله مستقیم انجام دادیم و هم حملات فرعی. مفهوم دوم به این معناست که ما تعمدا برخی از ساختمانهایی را که فکر میکردیم اعضای سپاه پاسداران در آنها کار میکردند را هدف قرار ندادیم. هدف از این تاکتیک، ارسال پیام به تهران، در عین اجتناب از کشته شدن ایرانیها که میتوانست تنشها را تشدید کند، بود.»
وی اضافه کرده است: «در کمال تعجب، این باعث عصبانیت ترامپ شد. داد نمیکشید اما مأیوس و عصبانی بود. به حالت قوز کرده نشسته بود و با اخمی که به چهره داشت نگاهی به میلی انداخت و گفت:" کار احمقانهای بوده! چرا این کار را کردید؟ اینطور نشان میدهد که نمیتوانستیم آنجا را بزنیم." البته ماجرا به این شکل نبود و ما اطمینان داشتیم که ایرانیها معنای کار ما را میفهمیدند. ارتش آمریکا بارها اثبات کرده بود که میتواند با دقت بینظیری به اهداف حمله کند. مسئله در اینجا پیامرسانی و بازدارندگی و نشان دادن اطلاعات ما از میدان بود.»
اسپر درباره واکنش میلی به این صحنه مینویسد: «به نظر رسید میلی این انتقاد را خیلی جدی گرفت و کاملاً مأیوس شد. البته هر دو مأیوس شدیم. پامپئو خودش را وسط انداخت تا به ترامپ کمک کند از ماجرا سر در بیاورد. من سعی کردم این جلسه گزارشدهی را از آن وضعیت مفتضح در بیاورم و گفتم: "آقای رئیسجمهور، وقتی شما پا پس میکشید، نتیجه نهایی این است که عملیات خیلی موفقیتآمیز بوده است. ما پنج سایت کتائب حزب الله را تخریب کرده و بسیاری از نیروهایشان را کشتیم و همه هواپیماهای آمریکایی با موفقیت به پایگاههایشان برگشتند." ترامپ به صندلیاش تکیه داد و علیرغم اخمی که هنوز روی چهرهاش بود به حالت تسلیم گفت "به گمانم همینطور باشد."»
وی اضافه کرده است: «این یکی از رمز و رازهای دونالد ترامپ به عنوان فرمانده کل قوا بود. گاهی اوقات از اینکه کار به درگیری بکشد ابراز نگرانی میکرد و همیشه درباره "جنگ های بی پایان" صحبت میکرد، اما در عین حال، حملههایی که بر سر آن موافقت کرده بودیم را لغو میکرد. در مواقع دیگر، مثل الان، او شکایت می کرد که ما به اندازه کافی سرسخت نبودیم و تهاجمیترین گزینه های ممکن را انجام ندادهایم. نظرات او در مورد استفاده از نیرو مانند یک آونگ به جلو و عقب می چرخید، اگرچه حتی حرکت آونگ هم تا حدی قابل پیشبینی است.»
موضوع بعدی که در این جلسه میان ترامپ و اسپر مطرح شده گزینههای نظامیای بوده که پنتاگون در صورت شدت گرفتن تنشها با گروه حشدالشعبی و یا ایران قصد استفاده از آنها را داشته است. آنطور که مارک اسپر مطرح کرده، گزینهای به نام «تعقیب» سردار سلیمانی در این جلسه مطرح شده است.
اولین رایزنیها برای یک عملیات تروریستی
اسپر مینویسد: «به سرعت وارد بحث بر سر گزینههای نظامی، در صورت تصمیم ایران یا گروههای شبهنظامی شیعه برای تشدید تنشها شدیم. صحبتهای ما بحث بر سر گزینههایی که در گذشته بر سر آنها رایزنی کرده بودیم را شامل میشد، از هدف قرار دادن مواضعی در خاک ایران گرفته تا مواضعی در داخل آبهای خلیج [فارس] را شامل میشد.درباره تعقیب رهبران کلیدی گروههای شیعه شبهنظامی در عراق و همچنین پرسنل نظامی ایران یعنی قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه ایران هم رایزنی کرده بودیم.»
او ویژگیهای سردار سلیمانی و محبوبیت ایشان در داخل ایران را اینطور توصیف میکند: «قاسم سلیمانی یک افسر نظامی ایران بود که خدمتش را در جنگ ایران-عراق آغاز کرد، جایی که او به عنوان یک فرمانده قابل به شهرت دست پیدا کرد. او سرانجام به فرماندهی شاخهای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، یعنی نیروی قدس رسید که مسئولیت عملیاتهای خارجی در بیرون از ایران را بر عهده دارد. او روابط مستحکمی با حزبالله در لبنان و گروههایی دیگر در سراسر خاورمیانه و فراتر از از آن شکل داد. شخصیت سلیمانی و دستاوردهای او او را به شخصیتی محبوب در داخل ایران تبدیل کرد.بسیاری او را پس از آیتالله خامنهای دومین فرد قدرتمند در ایران قلمداد میکردند. نیازی به گفتن این نیست که سلیمانی از نفوذ فوقالعادهای روی سیاست خارجی و فعالیتهای خارجی ایران برخوردار بود.»
میلی در ادامه نوشته که موضوع ترور سردار سلیمانی از مدتها قبل از رفتن او به پنتاگون مطرح شده و هر چند وقت یکبار مورد بحث قرار گرفته بود. او تصریح کرده که این پیشنهاد، یک بار دیگر در جلسه روز 10 دیماه هم مطرح شده است. اسپر مینویسد: «ترامپ ایده تعقیب سلیمانی را مطرح کرد. این گزینهای بود که اولین بار مدتها قبل از آنکه من و میلی در سال 2019 عهدهدار سیاستهایمان شویم مطرح شده بود اما هر چند وقت یکبار دوباره مطرح میشد.»
مارک اسپر در ادامه نوشته که در وزارت دفاع آمریکا «هیچ محبتی» نسبت به سردار سلیمانی وجود نداشته و همه اعضای این وزارتخانه، در صورتی که شرایط ایجاب میکرد از ضربه زدن به او حمایت میکردند. اسپر مدعی شده با وجود این، پیشنهاد او و مارک میلی نوعی «پاسخ درجهبندیشده» بوده است. به نوشته اسپر، پیشنهاد او و میلی این بوده که ابتدا اجازه دهند اوضاع بعد از حمله به مواضع الحشدالشعبی آرام شود، بعد از آن اگر ایران به دنبال انتقام بود آمریکا میتواند اهدافی با اهمیت زیاد برای ایران را هدف قرار دهد.
او نوشته است: «میلی و من این نگرانی را مطرح کرده بودیم که انجام حملاتی در داخل خاک ایران یا هدف قرار دادن سلیمانی میتوانست به ایجاد یک جنگ تمامعیار منجر شود. این خودش دلیلی بود برای اینکه لازم بود سطح تنشها را به صورت پله پله بالا تا نقطهای که ایران عقبنشینی کند بالا ببریم. مالونی هم به ما پیوست و ما را انجام هر اقدام شتابزده، به ویژه حمله به اهداف بسیار مهمی که شناسایی کرده بودیم-یعنی همان اهدافی که تأکید ترامپ روی آنها بود- منع کرد.»
در ادامه آمده است: «رئیسجمهور که بابت آن مسئله "حملات فرعی" هنوز رنجیدهخاطر بود دوباره عصبانی شد. از این ناراحت بود که چرا {سانسورشده} (سانسور شده) علیرغم تأکیدهایی که طی چند ماه گذشته (مدت قابل توجهی قبل از اینکه من در ماه ژوئیه به دولت بپیوندم) زودتر از اینها حواسش به سلیمانی نبود. گلایه میکرد که {سانسور شده} قاطعانه حرف میزند اما واقعا میخواهد که ایالات متحده این حمله را انجام دهد. وزارت دفاع، از مدتها قبل درباره چنین اقدامی تردید ابراز کرده بود، زیرا انجام آن میتوانست عواقب گستردهای از افزایش حملات به پرسنل آمریکایی در عراق تا اخراج نیروهای آمریکایی از عراق توسط آن کشور تا شدت گرفتن تنشها به مرحله جنگ به ایران را در پی داشته باشد. خطرات، شدید به نظر میرسید.»
«او براین پشت تلفن نظرش را گفت و با جزئیات، دیدگاههای ترامپ را شرح داد. میگفت که همه آن اهداف باید مورد حمله قرار بگیرند و ما باید همین الان ضربه سختی به آنها بزنیم. میلی و من به هم نگاه کردیم و چشمهایمان از حدقه بیرون زد. سریعاً به بحث برگشتیم و خواستار خویشتنداری شدیم. من گفتم: "لازم است ما اجازه دهیم حوادث چند روز آینده مشخص شوند. به هر حال، ما همین الان پنج سایت را منهدم کردهایم و تا آنجا که اطلاع داریم دستکم 19 شبهنظامی را کشته و دهها نفر دیگر را زخمی کردهایم." مارک میلی گفت: "آنها بهای سنگینی پرداختهاند. آقای رئیسجمهور، ما اینجا ساعت شات را داریم؛ نیازی به عجله نیست.»
«اصطلاح ساعت شات، عبارتی بود که اغلب در پنتاگون استفاده میشد. منظورش این بود که نیازی نیست فوری اقدام کنیم و برای اقداممان، زمانسنج نگذاشتهاند. من اغلب میگفتم: "آقای رئیسجمهور، اگر قرار است کار بزرگی انجام دهیم لازم است میدان را بچینیم. لازم است آماده باشیم برای تحرکات بعدی، یعنی اقدامات شماره 2، 3، 4 و 5 آماده باشیم." ترامپ دستور داد ما به برنامهریزی برای حالت اقدامات تلافیجویانه احتمالی کتائب ادامه دهیم و جلسه به پایان رسید.»
«در پایان سال 2019، دستگاه اطلاعاتی آمریکا داشت شب و روز کار میکرد تا متوجه شود گروههای شبهنظامی شیعه و ایران در مرحله بعد چه کاری انجام خواهند داد. خشم علیه آمریکا در عراق به اوج خود رسیده بود و همه نشانهها حکایت از آن داشتند که گروههای شبهنظامی باز هم به ما حمله خواهند کرد. شروع به دریافت اطلاعاتی کردیم مبنی بر اینکه سلیمانی برای انجام برنامهریزیهای عملیاتی لازم در پاسخ به حمله آمریکا عازم منطقه خواهد شد. ژنرال مککنزی و نیروهایش در بالاترین وضعیت دفاعی قرار گرفتند و ما هم مدام با وزارت خارجه، سیا و متحدانمان در تماس بودیم.»
«روز 30 دسامبر تماس جدیدی درباره تیم رهبری وزارت دفاع و ژنرال مککنزی دریافت کردیم. سنتکام به ما آخرین ارزیابیهای خودش را از خسارتهای عملیات قبلی ارائه کرد. مطابق این ارزیابی شمار تلفات اکنون به 25 کشته، تا حدود 50 زخمی و تخریب 18 تا 20 سازه ساختمانی رسیده بود. درباره گامهای بعدی در صورت واکنش ایران یا گروههای شبهنظامی، و روشهای مختلفی که میتوانیم عملیاتمان را با در اولویت قرار دادن خط مشی سیاسی چندجانبه کنیم.»
«یک مسئله که درباره آن به طور مختصر رایزنی کردیم اما در روزهای آتی به موضوع مبرمتری تبدیل میشد این بود که به اعضای خانواده نیروهای نظامی آمریکا و نیروهای غیرضروری دستور داده شود برای ایمنیشان از خاورمیانه به آمریکا بازگردند. با آنکه چنین اقدامی در صورت تشدید تنشها در عراق با عقل جور در میآمد، ما نمیخواستیم با بازگرداندن آمریکاییها به خانه [ایران] را به انجام حمله تحریک کنیم. تهران ممکن بود این اقدام دفاعی برای محافظت از غیرنظامیان را مقدمهچینی امریکا برای انجام حمله عمده به ایران تلقی کرده و دست به حمله پیشدستانه بزند. در برابر یک معمای واقعی قرار داشتیم، اما همهمان سرانجام توافق کردیم که این موضوع چیزی نیست که همان لحظه دربارهاش تصمیمگیری شود.»
ساعاتی بعدتر در همانروز، یعنی ساعت 15 عصر 30 دسامبر، جلسهای با حضور اعضای شورای امنیت ملی به ریاست «مایک پنس»، معاون ترامپ برگزار شده است. پامپئو در آن جلسه اعضای شورا را در جریان گفتوگوهایش با سران کشورهای منطقه خلیج فارس قرار داده و گفته که آنها از عملیات آمریکا علیه کتائب حزبالله در عراق حمایت میکنند.
مارک اسپر در ادامه به شرح اتفاقات پیرامون تظاهرات عراقیها مقابل سفارت آمریکا در روز سهشنبه 31 دسامبر (10 دیماه 1398) پرداخته است. او مینویسد: « روز سهشنبه، 31 دسامبر، پس از تشییع جنازه شبهنظامیان کتائب که در حملات هوایی ایالات متحده کشته شدند، چند صد معترض به سفارت ما در بغداد هجوم آوردند. آنها با سردادن "مرگ بر آمریکا" و دیگر شعارهای تهدیدآمیز وارد ساختمان شدند، به پستهای نگهبانی آسیب رساندند، اتاق ها را خراب کردند و آتش روشن کردند. مشخص نبود میخواستند سفارت را تصرف کنند یا خیر، اما تفنگداران دریایی مسلح ایالات متحده نگهبانی میدادند و از پشت بام مراقب معترضان بودند.
اولین گزارشی که از اعتراضات مقابل سفارت دریافت کردم کمی بعد از ساعت 5 صبح به وقت واشنگتن در روز سهشنبه بود. کمی بعدتر پامپئو با من تماس گرفت تا درباره امنیت ساختمان سفارت صحبت کنیم. بغداد بزرگترین نمایندگی دیپلماتیک ما در جهان بود که هزاران کارمندداشت. این مجتمع از حفاظت خوبی برخوردار بود. شانس مضاعف ما این بود که بسیاری از پرسنل سفارت به دلیل تعطیلات سر کار نبودند. با این حال، ما میخواستیم اطمینان حاصل کنیم که سفارت سالم است. جای تعجب نیست که بسیاری از معترضان اعضای گروه های شبه نظامی شیعه از جبهه بسیج مردمی عراق (PMF) بودند. طبق قوانین عراق، PMF یک نیروی نظامی مستقل بود که تعداد آنها به ده ها هزار نفر می رسید که مستقیماً به نخست وزیر پاسخ می دادند.»
اسپر مینویسد سرانجام به سنتکام دستور داده صد تفنگدار دریایی آمریکا از کویت روانه بغداد شوند. او گفته در فضای مجازی هم تصاویر استقرار این ویدئوها تعمدا منتشر شدهاند. اسپر همچنین نوشته که با ترامپ به طور مستمر در تماس بوده و او درباره امنیت سفارت بسیار نگران بوده است. او مینویسد: «ترامپ میترسید که معترضان سفارت را تصرف کنند.میخواست مطمئن شود "بالگردها طوری به پرواز در آیند که عراقیهای روی زمین آنها را ببینند." مرتب این را تکرار میکرد. من تلاش کردم به او اطمینان خاطر بدهم سفارتمان امن بود. قرار نبود اینجا بنغازی شود.»
اسپر در ادامه درباره ترسهای ترامپ اینطور نوشته است: «ترامپ روز سهشنبه از طریق توییتر به تهران هشدار داد که "ایران بابت جانهایی که از دست میروند یا بابت خسارتهایی که به هر کدام از تأسیسات ما وارد شود کاملاً مسئول شناخته خواهد شد. آنها هزینه بسیار بزرگی خواهند پرداخت. این هشدار نیست، تهید است." از تظاهراتها خیلی عصبانی بود و درباره سفارت نگران به نظر میرسید. همان شب با خبرنگاران صحبت کرد و گفت که خواستار جنگ با ایران نیست.
انتهای پیام/