واشنگتن همچنان به این افسانه چسبیده است که جهان، علیرغم شکستهای نظامی متعدد آمریکا همچنان به قدرت نظامی این کشور نیاز دارد؛ این اما رویایی است که مرگ آن فرا رسیده است.
به گزارش گروه بینالملل ، «جورج دی اونیل جونیور»، یکی از اعضای هیئت مدیره مؤسسه «ایده آمریکایی» که نشریه «محافظه کار آمریکایی» را منتشر میکند در یادداشتی نوشته آمریکاییها باید از باور کردن تبلیغاتی که سعی دارد به آنها بقبولاند که آمریکا رهبر بلامنازع دنیا است دست بردارند.
او در این یادداشت نوشته است: «ما در حال مشاهده واپسین لحظات هژمونی تکقطبی آمریکا بر بخشهای زیادی از دنیا هستیم. تا زمانی که شهروندان میزان فریبکاریهای سیاست دولت خودشان را درک نکنند فهمیدن اینکه جایگاه آمریکا در جهان رو به تغییر است دشوار خواهد بود.»
این نویسنده آمریکایی تأکید کرده با آنکه ایالات متحده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 به عنوان «قدرت جهانی مسلط و بی رقیب» ظاهر شد، اما به جای آنکه به یک کشور «پاسدار صلح» و یا «پلیسی صادق» برای دنیا تبدیل شود در نقش یک «قلدر بیثباتکننده» عمل کرد. او در این تحلیل شعارهایی مانند «ملت استثنایی» و یا «ملتی که برای خیر رساندن به جهان منافع خودش را کنار میگذارد» را به عنوان مصداقهایی از تبلیغاتی که آمریکاییها دائماً در معرض آن هستند برمیشمارد.
آمریکا بحران زیست است. ارتش ایالات متحده به 6 سرفرماندهی و 7 ناوگان دریایی (تابع سرفرماندهی) تقسیم شده است تا از این طریق در تمام منازعات جهانی مداخله کند. جنگ سوریه، عراق، یمن در غرب آسیا، بحران شبه جزیره کره و بحران تایوان در شرق آسیا، کودتاهای متعدد آمریکای لاتین، جنگ لیبی در قاره آفریقا، جنگ اوکراین در شرق اروپا از جمله پروندههایی است که آمریکا در آن مداخله منفی داشته است. یعنی واشنگتن همواره به عنوان بخشی از یک جبهه علیه جبههای دیگر بوده است. در پرونده خلیج فارس نیز آمریکا توانست با ایران هراسی، فقط در یک قلم، قرارداد فروش 450 میلیارد دلاری فروش تسلیحات را با سعودی در دوران ترامپ منعقد کند. عدم وجود بحران یعنی عدم منفعت آمریکا.
جنگ اوکراین یکی از حوزههایی است که این سیاست آمریکا در آن مشهود است. اونیل جونیور پیشبینیهای دولت بایدن درباره جنگ اوکراین را مبنی بر اینکه شوک و هیبت «تحریمهای جهنمی» باعث فروپاشی روسیه خواهند شد و یا اینکه ارز رایج این کشور «به آشغال تبدیل خواهد شد» را به سخره گرفته است. در عوض، اتفاقات در اوکراین به نفع آمریکا و متحدانش پیش نمیرود زیرا «مهمات آمریکا و شریکانش در ناتو در حال تمام شدن است و آنها تسلیحاتی برای ارسال به اوکراین ندارند و اینطور به نظر میرسد که ارتش روسیه سرانجام ارتش اوکراین را درهم خواهد کوبید.»
هیئت حاکمه آمریکا و رسانههای وابسته به آنها این باور را به شهروندان آمریکایی میخورانند که رهبری ایالات متحده در صحنه جهانی و قدرت نظامی این کشور امری ضروری است تا از طریق آن بتوان ارزشها و منافع غربی را به سراسر جهان ارسال کرد. حال آنکه، شکستهای نظامی متوالی آمریکا در دو دهه گذشته میبایست نه تنها شهروندان آمریکایی بلکه سیاستگذاران خارجی این کشور را در فکر فرو میبرد.
اونیل جونیور مینویسد این اتفاق نیفتاد زیرا واشنگتن همچنان به این افسانه چسبیده است که جهان، علیرغم شکستهای نظامی متعدد آمریکا همچنان به قدرت نظامی این کشور نیاز دارد. اینکه ایالات متحده به جای درس گرفتن از خروج تحقیرآمیز از افغانستان در سال 2021 باز به جنگافروزی در اوکراین روی آورد نشان میدهد که که دولت بایدن در حال ادامه سیاست طولانی مدت واشنگتن در ایجاد جنگ و تخریب است.
بایدن و دولت او معمولاً بحران اوکراین را به گونهای توصیف میکنند که ریشه در دیدگاههای قدیمی و خودمحورانه از «قدرت آمریکا» دارد. اقدام بایدن در به تصویر کشیدن رویدادهای اوکراین به عنوان طلیعه جدیدی از دوران سلطه به رهبری ارتش آمریکا میتواند به محاسباتی کاملاً متفاوت و فاجعهبارتر منجر شود.
نیوزویک: نقش چین در توافق ایران و عربستان نشان میدهد که هژمونی آمریکا دیگر مطرح نیست
درگیری با اوکراین، ایالات متحده را به این باور رسانده است که باید بار دیگر سکان تاریخ را در دست بگیرد. این دقیقاً همان نوع تفکر استکباری است که ایالات متحده را به بیراهه کشانده است و این همان دیدگاهی است که برادران انگلیسی آنها قبل از فروپاشی امپراتوری بریتانیا در اوایل قرن بیستم داشتند.
به همین دلیل است که اونیل جونیور تأکید میکند که «با کاهش قدرت ایالات متحده، بخشهای بزرگی از جهان به دنبال پیدا کردن ساز و کارهایی برای محافظت از خودشان در برابر ستیزهجوییهای ایالات متحده هستند.
او توضیح میدهد ما در حال ورود به دورانی هستیم که کشورها دیگر رفتار مخرب ایالات متحده را نادیده نمیگیرند و «ممکن است حتی تصمیم بگیرند که تبعیت از هژمونی آمریکا به نفعشان نیست. نویسنده از «سازمان همکاری شانگهای» و بریکس به عنوان «ائتلافهای خارج از نفوذ ایالات متحده» نام میبرد که در حال جذب «شمار فزایندهای از کشورهایی است که میخواهند در آنها عضو شوند چرا که این کشورها معتقدند که منافعشان توسط این ائتلافهای غیروابسته به ایالات متحده بهتر محافظت میشود.
اونیل جونیور تأکید میکند که «جنگ غمانگیز و غیرضروری اوکراین این جنبش برای جستجوی سایر انجمنهای مشارکتی را» تسریع کرده است. متحدان اروپایی آمریکا اکنون در حال فهمیدن این امر هستند که همسویی با ایالات متحده می تواند هزینه های سیاسی و اقتصادی برای آنها به همراه داشته باشد. مردم اروپا به دلیل ده دور تحریم های خود ویرانگر اعمال شده علیه روسیه، شاهد رنج اقتصادهای خود بوده اند و هزینه های گزاف انرژی را پرداخته اند.
با این حال، در حال حاضر، اروپا عمدتاً در جهت خواستههای واشنگتن حرکت کرده است. بسیاری از کارشناسان تردید دارند که اروپا بخواهد زمستان بیرحمانه دیگری را با هزینههای بالای انرژی تجربه کند که مستقیماً از سیاستهای آمریکا نشأت میگیرد.
از طرف دیگر، توافق ایران و عربستان سعودی در روزهای گذشته به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای نشاندهنده تغییر نظم جهانی تعبیر شده است. بزرگترین رقیب و بزرگترین متحد آمریکا در غرب آسیا به واسطه چین (بزرگترین رقیب جهانی آمریکا) بدون دخالت واشنگتن توافق کردند. این اقدام به نوعی دومین ضربه اساسی چین به هژمونی جهانی آمریکا بود. اولین ضربه روز پانزدهم نوامبر 2020 بود که بزرگترین توافق تجارت آزاد جهان با حمایت چین و بدون حضور آمریکا شکل گرفت.
انتهای پیام/