حسن انصاری در یادداشتی به بهانه درگذشت زندهیاد سید عبدالله انوار این پرسش را مطرح میکند که وظیفه ما نسبت به اندیشمندانی چون این استاد ذو فنون چیست؟
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، استاد «سید عبدالله انوار»، از پیشکسوتان حوزه نسخهشناسی و از اندیشمندان ذوفنون، روز 18 اسفندماه پس از تحمل یک دوره رنج بیماری، چشم از جهان فروبست. انتشار خبر درگذشت این پژوهشگر، واکنشهای بسیاری را در میان جامعه علمی و ادبی کشور به همراه داشت. حسن انصاری، پژوهشگر حوزه تاریخ اسلامِ مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، در یادداشتی که در صفحه شخصی خود منتشر کرده، به خدمات انوار به جامعه علمی و وظیفه ما نسبت به او نوشته است که در ادامه میخوانید:
استاد عبدالله انوار دار فانی را بعد از حدود 100 سال زندگی با برکت و پر تلاش وداع گفت. روحش شاد. بعد از درگذشت استاد؛ همچون درگذشت دیگر استادان و محققان برجسته در سالیان اخیر موجی از واکنشها درگرفت و انبوهی از یادداشتها در فضای مجازی از سوی اشخاص مختلف منتشر شد و از فقدان او و امثال او اظهار تأسف شد و اینکه همانند این نسل از استادان دیگر نخواهد آمد و ... اینها همه سخنانی است بجا و شایسته. اما بیاییم با خود یک لحظه اندیشه کنیم که ما اهالی قلم چه کردهایم که بتوانیم جای آن نسل و آن استادان را پر کنیم و فقدان آنان را نه اگر به طور کامل بلکه تا اندازه قابل قبولی استدراک کنیم؟
من متأسفم که این را میگویم اما ما با اهل پژوهش و تحقیق و استادان متنشناس خود بد کردهایم و بد میکنیم. وقتی پژوهشگران جوان ما با تمام وجود همه توان و امکانات خود را به مطالعه و تحقیق و تتبع و دقت در متون و نسخههای خطی قدمایی میگذرانند، همین جامعه دست به قلم فضای مجازی کمترین اعتنایی به آنان ندارند. چرا چنین نباشد در حالی که عادت کردهایم تریبونها را به آدمهای پر سر و صدا بدهیم؛ لایکهای مجازی را حواله آدمهای متوسطنویس فضای مجازی کنیم؛ روزنامهها و فضاهای مجلات روشنفکری خود را به تئوریپردازیهای در بسیاری موارد مقلدانه و متأسفم که اضافه کنم متوهمانه اختصاص دهیم؛ دنبال هر کسی که حرف نو و ساختارشکنانه میزند و لو اینکه آن حرف نو هیچ پایه در واقعیت تاریخی و یا پشتوانه پذیرفته شده علمی و آکادمیک ندارد میرویم؛ اما کمترین اعتنایی به محققان و پژوهشگرانی نداریم که بی سر و صدا و بیهیچ ادعایی مشغول تحقیق و تتبع اند و آرام و بی صدا از متون یادداشتها بر می گیرند و برای کوچکترین سخنی که بر زبان و قلم میآورند و یا موضوعی علمی که با آن مواجه میشوند، دهها و صدها سند و متن را زیر و رو میکنند و موشکافی می کنند.
اگر کسی تاکنون متنی ادبی و یا تاریخی و یا فلسفی را تصحیح و تحقیق نکرده باشد چه میداند که جستجو در نسخههای خطی و مقابله با نسخههای متعدد و تتبع در متون کهن و جستجو برای یافتن معنای درست یک اصطلاح و یا یک واژه علمی و یا پژوهش درباره تاریخ تحول یک اندیشه چقدر کار می برد و چه زحمتها و چه تلاشها که بایستنی است؟
باری اگر ندانی که تلاش و همتت برای به سامان دادن این نوع کارها تا کجا باید دامنه بگیرد به جای پرداختن و توجه به کارهای اصیل دل به نوشتههای کسانی میدهی که بر سفره همان محققان نشستهاند و از حاصل رنج آنان بهرهای ناقص بردهاند و آنگاه با سر و صدای زیاد مطالب آنان را به صورت بریده و عموماً با تحریف و شتابزدگی در نتیجهگیری در فضای مجازی به اسم تئوری و نظریه و فلان و بهمان به خورد خلقالله میدهند.
باری در این فضاست که جای محقق و مقلد با هم اشتباه گرفته میشود و هر کس صدایش بلندتر است گمان میکند سخنش درستتر است. عدهای در همین فضاهای مجازی و فیسبوکها و تلگرامهای خود صبح تا شام در حال متلک انداختن و ایراد گرفتن در عرصه سیاست و اجتماع و اقتصاد و فرهنگند و دل خوش دارند که "نکتهگویی"های فیسبوکیشان در چند سطر راه حل همه مشکلات را پیشنهاد میکند. اما اگر از هر کدامشان بپرسید تو خودت در این چند ماه اخیر چه کردهای؟ چه کتابی یا مقاله ای نوشتهای؟ چه چیزی ترجمه کردهای و یا متنی را تصحیح و تحقیق کردهای، میبینید که دستشان خالی است.
تجلیل از مقام علمی دانشمندان و پژوهشگران و استادان ذو فنون و سختکوشی مانند استاد انوار بر همه واجب است. اما باید از خود در عین حال هر بار و در پی مرگ هر یک از این ستارگان علم و ادب و تحقیق و تتبع بپرسیم وظیفه ما در قبال جامعه و فرهنگ و تاریخ کشورمان چیست و چگونه میتوانیم راه آن استادان را دنبال کنیم و چگونه می توانیم چراغ فضیلت را در این کشور روشن نگاه داریم و به نسلهای بعدی منتقل کنیم؟
انتهای پیام/