۲۱ فوریه روز جهانی «زبان مادری» است و زبان شیرینتر از قند و مسحورکننده «فارسی» زبان مادری بیش از ۵۰درصد از مردم افغانستان است؛ بااینهمه، برخی تلاشهای بیفرجام سعی در ایجاد تقابل میان این زبان با دیگر زبانهای رایج در این سرزمین دارند.
دفتر منطقهای ؛ در تقویم جهانی، روز 21 فوریه روز جهانی «زبان مادری» International Mother Language Day نامگذاری شده است، ابتکار عملی که در 17 نوامبر سال 1999 توسط «یونسکو» انجام شد و بهجرئت میتوان این اقدام را در شمار رفتارهای مثبت این نهاد سازمان ملل برشمرد که میتواند آثار مبارکی را در حفظ فرهنگها و آثار تمدنی بهدنبال داشته باشد، به این مناسبت، در یادداشتی دوتکه، نگاهی داشتهایم به وضعیت امروز زبان فارسی در افغانستان.
حال و روز زبان فارسی در افغانستان چگونه است؟
بهطور طبیعی، در کشوری که زبان مادری بیش از نیمی از آنان «زبان فارسی» است، باید حال و روز آن زبان خوب باشد؛ میان شهروندان افغانستانی «زبان فارسی» بهعنوان زبان مشترک میان سایر زبانها نیز شناخته میشود.
گشتوگذار در شهرها و روستاهای افغانستان نیز مؤید همین واقعیت است، چه اینکه جدای از فارسیزبانها در افغانستان شهروندانی که بهزبان پشتو یا ازبکی و دیگر زبانها سخن میگویند برای برقراری ارتباط با یکدیگر در دادوستدهای روزانه بهزبان شیرین شیرینسخنان این سرزمین گویش و مفاهمه میکنند،
بااینهمه، در سرزمینی که بهگفته شهروندانش مهد زبان فارسی است و بیش از 80% مردمان آن یا این زبان، زبان مادریشان است یا زبان مفاهمه و کلام مشترکشان، کموبیش نامهربانیهایی نیز با آن میشود.
دوگانهانگاری «فارسی» و «دری» چنان که در قسمت پیشین این یادداشت ذکر شد، از جمله همین نامهربانیها و البته شیطنتهایی است که اتفاقاً منشأ بیرونی دارد و البته همواره با واکنش اعتراضی فارسیزبانان افغانستان نیز همراه بوده است، این واکنش بهویژه در قالب شعر نمود بیشتری نیز یافته است:
لهجهام دُرّ دری، اما زبانم پارسیست
روح من شهنامه است و جسم و جانم پارسیست
از تبار رستم و از زادگاهِ آرشام
تیرهایم واژگان است و کمانم پارسیست
این زبان واحد، این پهنای فرهنگ سترگ
این جنون عشق در خون رگانم، پارسیست
این زبان رودکی و مولوی و حافظ است
گنگ اگر من خواب دیدم، ترجمانم پارسیست
دوست دارم مولویوار این زبان شمس را
این زبان شعر و منطق در دهانم پارسیست
هر کجا در من نهال دوستی بنشاندهاند
باغ صلح و آشتیام، باغبانم پارسیست
میروم از فرش تا عرش خدا بیواسطه
راهپیمای سلوکم، نردبانم پارسیست
...
فارسیزبانان افغانستان بهویژه اهل ادب و فرهنگ آن سامان، بهخوبی دریافتهاند که دعوای «فارسی» و «دری» دعوایی دروغین و با منشأ بیرونی و مشابه آن چیزی است که انگلیس بر سر زبان فارسی در هند آورد، چنان که امروز زبان فارسی در هندوستان به زبانی غریب تبدیل شده است! حال اینکه روزگاری نهچندان دور، زبان محافل علمی و ادبی آن بوده و اتفاقاً در کوچه و بازار نیز به آن تکلم میشده است،
بر این اساس، در سال 1396 وقتی که در یک اقدام شیطنتآمیز، «بیبیسی فارسی» نام خود را به «بیبیسی دری» تغییر داد، با اعتراضهای گستردهای از مخاطبان افغانستانی خود مواجه شد! که چرا «لندن» بر آتش دعوای دروغین «فارسی» و «دری» میدمد، حال اینکه کمتر فارسیزبانی است که به این دوگانه باور داشته باشد.
دعوای فارسی و پشتو در افغانستان
با اینکه تعدد زبان و فرهنگ در بسیاری از کشورها وجود دارد و فراتر از آن، بهفرمایش قرآن کریم، تعدد زبانها امری طبیعی در جهان خلقت و نشانه حکمت الهی است؛ «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمین»، (روم: 22)، این رنگارنگی زبان و «آیت» الهی، مستمکی برای دعوا درست کردن، میان «فارسی» و «پشتو» برای عدهای در افغانستان شده است؛ بهقول عتیقالله عتیق، دعوای ساختگی دیگری که نتیجهای جز خسارت برای دو طرف، عایدی دیگری ندارد:
پشتو، تو گفته ماندی و من فارسی فارسی
نی من به جایی رسیدهام و نی تو میرسی
هرچند که با همیم و کنار هم، مگر
هردو به چنگ دشمنیم از دست بیکسی
قوم و زبان، حزب،... قبیله و چی و چی
دعوا برای اینهمه، دعوای کرگسی
دعوا میان ما و تو اصلاً خیالی است
مانند فرضها و قضایای هندسی
جای من و تو مثل گذشته کنار هم
زیباست و رنگرنگ چو گلهای اطلسی
تکرا ر میکنم که اگر ما جدا شویم
نی من به جایی میرسم و نی تو میرسی
...
این دعوای ساختگی زمانی در افغانستان صورت ناخوشتری میگیرد که برخی گمان میبرند با حذف عناوین فارسی از روی تابلوها یا بهقول افغانستانیها «لوحهها»، زبان فارسی نیز از مهد زبان فارسی کوچانده میشود! مانند آنچه شهردار سابق کابل در زمان دولت غربگرا و وابسته اشرف غنی با تابلوها و نمادهای شهری انجام میداد!
21 فوریه امسال (سوم اسفند) از «روز جهانی زبان مادری» طی مراسمی رسمی در کابل، تجلیل بهعمل آمد و شماری از مقامات دولت طالبان نیز در آن سخن گفتند و بر تعهد به توسعه تمامی زبانهای رایج در این کشور سخن گفتند؛ ابراز تعهدی که نشان از درک واقعیتها و استفاده از ظرفیت تمامی سرمایههای یک مملکت برای توسعه آن میدهد.
زبان فارسی در افغانستان یا بهتعبیر دیگر، در مهد و زادگاه خویش، آینه شکوه و عزت مردمان آن سرزمین و تبلور غیرت و مردانگیهای آن بوده است؛ شاید کمتر زبانی را بتوان یافت که به ظرافت این زبانِ شیرینتر از قند، آن رشادتها و ایثارها را چنین بهتصویر بکشد:
«همسنگر»
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
بهدنبال دفترچه خاطراتت
دلم گشت هر گوشه سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
بهجز آخرین صفحه دفترت را
و آن دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
بدان زخم بازوی همسنگرت را
همان دستمالی که پولکنشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانیام بوسۀ آخرت را
و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پاره پیکرت را
و تا حال میسوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بیسرت را
کجا میروی ای برادر درنگی
ببر با خودت پارۀ دیگرت را
«محمدکاظم کاظمی»
...
جان کلام اینکه زبان فارسی در هر سرزمینی فراتر از حدود خراسان قدیم، هر سرنوشتی بیابد، در مهد و خانه خود، همچنان زنده و مانا خواهد بود و تصویرگر افسانهها، رؤیاها، رنجها و شادیها و لحظهلحظه زندگی مردم آن سامان سربلند، چه اینکه بهقول شاعر نامآشنای افغانستان، قهار عاصی:
گل نیست ماه نیست دل ماست پارسی
غوغای کوهُ ترنم دریاست پارسی
از آفتاب معجزه بر دوش میکشد
رو بر مراد و روی به فرداست پارسی
از شام تا به کاشغر از سند تا خجند
آیینهدار عالم بالاست پارسی
تاریخ را وثیقه سبز شکوه را
خون من و کلام مطلاست پارسی
روح بزرگ و طبل خراسانیان پاک
چتر شرف چراغ مسیحاست پارسی
تصویر را مغازله را و ترانه را
جغرافیای معنوی ماست پارسی
سرسخت در حماسه و هموار در سرود
پیدا بود از این که چه زیباست پارسی
بانگ سپیده عرصه بیدار باش مرد
پیغمبر هنر سخن راست پارسی
دنیا بگو مباش بزرگی بگو برو
ما را فضیلتی که ما راست پارسی
انتهای پیام/.