یک کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان «آیا نظم انقلابی ممکن است؟» امکان وجود نظم در حاکمیتی انقلابی را مورد ارزیابی قرار داد.
به گزارش گروه سیاسی جعفر علیاننژادی کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان «آیا نظم انقلابی ممکن است؟» نوشت: معمولاً هنگام مواجه شدن با چنین سؤالاتی، بهطور ناخودآگاه پاسخ ما منفی است. به ذهن ما چنین میآید که نظم، مفهومی ناظر به ثبات، آرامش و اطمینان است و انقلاب مفهومی ناظر به تغییر، ناآرامی و اضطراب. مگر میشود دو مفهوم متضاد را بهشکل صفت و موصوف و کنار هم بهکار برد، چهکسی است که شک کند وصف انقلاب بینظمی است؟ کنار این فهم عرفی، باید گفت، اساساً نظم در کاربست نظامهای سیاسی معنایی دیگر مییابد و امروزه یکی از مسائل اساسی در اکثر حکمرانیهای سیاسی، نه برقراری نظم در تقابل با تغییرات، بلکه توانایی و ظرفیت حکمرانی در نظمبخشی به تغییرات است. مسئله اصلاً انکار یا از بین بردن تغییرات نیست، بلکه ماجرا، توانایی مواجهه یک سیستم سیاسی با تغییرات پیشبینیناپذیر، است، بهبیان دیگر، نظامهای سیاسی ظرفیت ایجاد نظم جدید مبتنی بر تغییرات را در خود ایجاد میکنند، بهطور معمول یکی از مهمترین راههای مدیریت تغییرات در چنین نظامهایی، راهبرد طبیعیسازی یا نرمالسازی تغییرات است. رژیمهای سرمایهداری این راهبرد را از دو طریق پیادهسازی میکنند؛ الف. رخدادسازی مصنوعی ب. توزیع خطر.
الف. رخدادسازی مصنوعی: معمولاً جریانات چپ یا مخالفین درونی رژیم های سرمایه داری، بازیگران اصلی راه کنش رخدادسازی مصنوعی هستند. انواع و اقسام اعتراضات، چه آنها که تعین میدانی و خیابانی پیدا می کند، چه آنها که در قالب هنرهای اعتراضی عرضه می شود، با وساطت جریانات چپ بروز و ظهور می کند. حتی در برخی فقرات دیده شده، جریانات چپ میدان دار اعتراضات راست گرایان افراطی نیز شده اند. حمایت چپ های فرانسه از گلیست ها (راست های محافظه کار) یکی از نمونه های عیان چنین موضوعاتی است. به هر حال چپ ها، با تکرار چنین رخدادهای بی ضرر و بازی در زمین طراحی شده سرمایه داری، انرژی مخرب بحران های درونی این رژیم ها را تخلیه می کنند. در برخی موارد این سنت های اعتراضی به قدری مبتذل و غیرجدی شده که به شکل کارناوال های نمادین شادی خواری، رقاصی و روابط جنسی خارج از عرف درآمده است.
ب. توزیع خطر. یکی دیگر از راه کنش های مهم طبیعی سازی در چنین نظام هایی، توزیع خطر است. "اولریشبک" در کتاب «جامعه خطر» به سازوکار این راه کنش طبیعی ساز پرداخته است. واقعیت آن است که نظام های سرمایه داری به دلیل نقص ایده های ابتدای شکل گیری، از جمله رویای برابری همگانی از طریق بهره برداری انبوه از طبیعت، بحران هایی را ایجاد کرده که گریبانگیر وضعیت فعلی اش شده است. اولریش بک می گوید راه کار قدرت های سرمایه داری برای مدیریت این بحران ها -که می تواند تبدیل به یک اعتراض واقعی و میل به تغییر اساسی شود-، توزیع برابر خطر به جای توزیع برابر امکانات و فرصت هاست. به عنوان مثال سیستم دانش پزشکی این نظام ها متناسب با حفظ قدرت و نه حفظ سلامت مردم، مجوز تولید انبوه را با درصد کمی از ریسک، صادر می کنند. مثلا گفته می شود وجود مقادیر کمی از سرب در محصولات غذایی تقویت شده با کود شیمیایی، ضرری به سلامتی بدن نمی رساند. نمونه عیان و بدون روتوش پیاده سازی راهکار توزیع خطر را در ماجرای پاندمی کرونا، می توان مشاهده کرد. سازمان بهداشت جهانی به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای پیاده ساز این ایده، تقریبا از همان اوایل شروع کرونا اصرار به امکان همه گیری جهانی این ویروس داشت و مدام از لفظ پاندمی به جای اپیدمی استفاده می کرد. با چنین نگاه یکسان انگارانه در توزیع خطر کرونا، طبیعی بود محصولات شرکت های واکسن سازی مهم دنیا به سرعت مشتری جهانی پیدا کند. در همین دوران تلاش کشورهای خارج از بلوک سرمایه داری برای واکسن سازی یا تحقیر می شد یا نادیده گرفته می شد. اکنون حتی می توان مدعی شد، توزیع واکسن آمریکایی نیز مبتنی بر ایده توزیع خطر بوده است. هر روزه موارد متعددی از عوارض این واکسن ها در کل دنیا گزارش می شود.
در مقابل این نوع برقراری نظم، انقلاب اسلامی، ایده نظم انقلابی را عرضه کرد. این ایده علی رغم ظاهر متناقض نما، حاوی یک حقیقت و راهبرد اساسی در برقراری نسبت با تغییرات و بحران هاست. طبیعی سازی تغییرات در نظام های سرمایه داری، به معنای تعلیق بحران و حواله آن به آینده و بیرون این نظام ها بوده است. گویا هیچ راهکار قطعی برای حل چنین بحران هایی در این نظام ها وجود ندارد و یا معتبر نیست. این نظام ها اکنون درگیر بحران های خودساخته ای هستند که ریشه در ایده های ناقص اولیه آنان داشته است. در مقابل نظم انقلابی در نسبت با تغییرات، هیچ گاه میل به طبیعی سازی نداشته است. بالعکس در ایده نظم انقلابی، تغییر و بحران، به عنوان یک امر طبیعی قلمداد شده است. بر این اساس نوع مواجهه، از سنخ دفع، رد، تقسیم و کوچک سازی نبوده است. در خود عنوان نظم انقلابی پذیرش تغییرات و «شدن» مداوم مستتر است.
در این ایده، تغییرات اساس نظم است. نه مدیریت و کنترل تغییرات؛ که به استقبال تغییرات رفتن در آن دیده شده است. تجربه چهل و چند ساله جمهوری اسلامی، یک نمونه زنده و موفق در این خصوص بوده است. با طبیعی دانستن حادثه و تغییر، نه نیازی به رخدادسازی حس شده، نه احتیاجی به تزریق ترس و خطر بوجود آمده است. بر همین اساس نظام سازی در جمهوری اسلامی از طریق تلفیق و تزویج جوشش انقلابی با نظم سیاسی و اجتماعی، دنبال شده و یک نظام انقلابی به صحنه واقعیت آمده است. نظام انقلابی، یک نظام طبیعی است. نظامی که مبتنی بر تطابق با طبیعت تغییر ایجاد شده است. این هماهنگی طبیعی در او امکان تحول و فراروی از آثار مخرب تغییرات را ایجاد کرده است. مثلا واقعه جنگ تحمیلی با وجود وارد آوردن هزینه های گزاف زیرساختی، تبدیل به فرصتی برای تثبیت فرهنگ مقاومت و پیشرفت دفاعی شد.
از آن مهم تر هم آهنگی نظام انقلابی با سنت های الهی منجر به عمومی شدن فرهنگ انقلابی در جامعه دیندار شد. به معنای دیگر امکان رخدادسازی واقعی برای جامعه دیندار فراهم شد. مردم سوژه های واقعی تغییرات انقلابی شدند نه با فراخوان فلان جریان چپ یا راست که با تبدیل حوادث به رخدادهای انقلابی. در نظام انقلابی فرصت سازی از بحران تبدیل به امری مردمی شد، همان که نظام های سرمایه داری از او می گریزند. مردم نباید سوژه تغییرات انقلابی شوند، یا باید رخدادهای مصنوعی ساخت، یا باید مخاطرات بحران را بین مردم تقسیم کرد.
انتهای پیام/