اینکه دولت سیزدهم علاوه بر رفع تحریمها به دنبال خنثیسازی تحریمها است موجب شده مذاکرهکنندگان ایران در وین دست برتر را در گفتوگوها در اختیار داشته باشند.
گروه بینالملل ـ سید ابراهیم رئیسی، رئیس دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران از ابتدای آغاز به کار خود درباره نحوه مقابله کشور با تحریمهای آمریکا گفت که او همزمان با تلاش برای رفع تحریمها مقوله مهمتر خنثیسازی تحریمها را در دستور کار قرار دارد تا اجازه ندهد «منافع ملت مورد هجوم دشمنان قرار گیرد.»
بحث «خنثیسازی تحریمها» در مقایسه با «رفع تحریمها» از جمله محورهایی بوده که همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب قرار داشته است. ایشان در دیدار دستاندرکاران نخستین مراسم سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی در روز 26 آذرماه سال 1399، درباره چرایی اولویت داشتن خنثیسازی به رفع تحریمها : «رفع تحریم دست دشمن است، و خنثی کردن تحریم دست ما است؛ دشمن باید رفع تحریم کند امّا خودمان میتوانیم این تحریم دشمن را خنثی کنیم. پس این مقدّم است، این درست است؛ بیشتر دنبال این باشیم. نمیگویم دنبال رفع تحریم نباشیم؛ اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم. البتّه چهار سال است تأخیر شده. اگر بتوانیم با روش درست تحریم را برطرف کنیم، باید برطرف کنیم. امّا به این نیندیشید؛ عمده به خنثی کردن تحریم بیندیشید که دست شما است.»
بین سالهای 1392 تا 1400، دولت دوازدهم هدف غائی خودش در مسئله تحریمها را «رفع» این اقدامات ظالمانه قرار داده بود و عملاً برنامهای برای «خنثیسازی تحریمها» در حالتی که توافقی حاصل نشود و یا دشمن در رفع مؤثر تحریمها کارشکنی کند، طراحی نکرده بود. تیم مذاکرهکننده سابق ایران با محور قرار دادن این دیدگاه خوشبینانه که تنشهای ایران و آمریکا ـ و به تبع آن مسئله تحریمها ـ به ادراکهای متفاوت طرفین از چند موضوع از جمله برنامه هستهای ایران محدود میشود تمام همّ و غم خود را بر از بین بردن این «بحرانهای غیرضرور» متمرکز کرده و راه برونرفت از تحریم را تعامل با آمریکا بر مبنای «حسن نیت» میدانست.
دولت حسن روحانی بر مبنای این دیدگاه، هر آنچه شرط حسن نیت بود را (چه در مذاکرات منتهی به برجام و چه در دوران اجرای این توافق) برای آمریکاییها و به طور کلی ضلع غربی مذاکرات به نمایش گذاشت: مثلاً در دوران باراک اوباما، هنگامی که کارشکنیهای آمریکا در رفع مؤثر تحریمها عملاً امکان مراودات بانکی با ایران را سد کرده بود دولت روحانی نه تنها هیچ واکنش متقابل به آن نشان نداد بلکه گاه حتی با صدای بنگاههای تبلیغاتی طرف مقابل مبنی بر اینکه نمایان شدن آثار ملموس تحریمها به اقدامات دیگر تهران در زمینههای موشکی و منطقهای بستگی دارد، همنوایی و همسویی کرد؛ یا هنگامی که باراک اوباما با امضای «قانون ویزا» که هدف آن دشوار کردن ورود تجار به ایران بود، بند 29 برجام را نقض و در مسیر عادیسازی تجارت با ایران اخلال ایجاد کرد، جواد ظریف و سید عباس عراقچی امضای جان کری پای نامهای که او بعد از تصویب این قانون نوشته بود را مصداق تضمین آمریکا برای اجرای برجام گرفت.
این روال، حتی در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ و بعد از خروج آمریکا از برجام نیز ادامه داشت؛ به گونهای که دولت روحانی، تا یک سال بعد از خروج آمریکا تمامی تعهدات برجامی ایران را بیکم و کاست اجرا کرد و به وعده طرفهای اروپایی که مدعی بودند قصد دارند مقابل تحریمهای آمریکا قد علم کنند دل خوش کرد.
نتیجه این نگاه، همانطور که اکنون بدون تردید روشن است، معطل ماندن از خنثیسازی تحریمها و محقق نشدن رفع تحریمها بود. در دولت اوباما که برجام روی کاغذ اجرا میشد سهم ایران از مزایای آن توافق ـ به گفته ولیالله سیف ـ «تقریباً هیچ» بود و در دوران ترامپ که روی کاغذ هم تعهدی برای آمریکا وجود نداشت تنها بر شدت تحریمها افزوده شد.
درباره اینکه چرا دولت روحانی در مقوله رفع تحریمها موفق نبود دلایل متفاوتی را میتوان برشمرد اما دستکم یکی از مهمترین عوامل این مسئله به این برمیگردد که بر خلاف تصور طرف ایرانی، «رفع تحریمها» نقطه مماس راهبرد مدنظر واشنگتن و تهران از اجرای توافق هستهای برجام نبود.
به بیان دقیقتر، تصور دولت دوازدهم ایران این بود که از آنجا که مسئله و نگرانی آمریکاییها واقعاً برنامه هستهای ایران است، دولت اوباما بعد از اجرایی شدن برجام، تحریمها را عملاً رفع خواهد کرد تا بدین طریق، هم ایران و هم آمریکا فصل مشترکی برای برخورداری از مزایای توافق پیدا کنند: ایرانیها از طریق مزایای اقتصادی ناشی از رفع تحریمها و آمریکاییها از طریق «مهار برنامه هستهای ایران.» حال آنکه، راهبرد آمریکاییها چیز دیگری بود و «رفع تحریم» در دل آن به گونه دیگری تعریف شده بود که با تصور طرف ایرانی تفاوت داشت.
دولت آمریکا از زمان جدی شدن مذاکرات هستهای با ایران راهبردش را بر این قرار داده بود که هر گونه توافق با ایران، حتی اگر در یک مقطع زمانی به مسائل هستهای محدود شود نباید به آن متوقف بماند و بایستی مسیر را برای محدود کردن سایر مؤلفههای قدرت ایران شامل مسائل موشکی و منطقهای باز کند.
در دولت اوباما او بارها در برابر انتقادهای حزب جمهوریخواه مبنی بر اینکه برجام به تمامی زمینههای اختلاف با ایران نمیپردازد هرگز این را پنهان نکرد که این توافق را گام نخست و سکویی برای آوردن ایران پای میز مذاکره در پروندههای منطقهای و موشکی میداند.
عملی کردن چنین راهبردی، در وهله نخست سبک خاصی از رفع تحریم و بالتبع، اجرای آن به عنوان بخشی از هر توافق را میطلبید. از منظر نظام حاکمیتی آمریکا چنانچه تحریمها به طور کامل علیه ایران رفع میشد جمهوری اسلامی ایران از مذاکره در پروندههای دیگر بینیاز میشد و این به معنی ناتمام ماندن راهبرد کلان گنجاندهشده در دل برجام بود.
لذا، برای طرف غربی این ضرورت وجود داشت که اولاً ساختار تحریمها دستنخورده باقی بماند و ثانیاً بعد از اجرای توافق هم تعلیق موقت تحریمها نباید به گونهای میبود که باعث انتفاع اقتصادی کامل ایران شود، چرا که ورود پول زیاد به اقتصاد ایران هم میتوانست قدرت ایران در زمینههای موشکی و منطقهای را چنان بالا ببرد که باز هم ایران را از مذاکرات بعدی بینیاز کند و یا دستکم دستش را در گفتوگوهای برنامهریزیشده بعدی به شدت بالا ببرد.
اکنون در پرتو تجربههای مختلف به دست آمده از حوادث پیرامون برجام در 6 سال گذشته این استدلال متقن به نظر میرسد که روالی که هیأت حاکمه آمریکا و به موازات آنها کشورهای غربی در تعلیق موقت تحریمها در دستور کار داشتند ایجاد «شیرینیهای آدامسی» برای ایران از تجربه رفع تحریمها بود: یعنی ایجاد تجربههای خوشایندی که کوتاهموقت و گذرا است اما بعد از بین رفتن، طرف مقابل را به جستجوی دوباره آن شرطی میکند.
به عبارت دیگر، طرفهای غربی به دنبال آن بودند که رفع تحریمها به شیرینیهای زودگذری مانند آزادسازی بخش اندکی از داراییهای ایران و یا خرید چند هواپیما محدود شود اما هر گاه سخن از دلیل عدول غربیها از گشایش در مراودات بانکی یا تسهیل روابط تجاری با ایران به میان میآمد، مسئله به سیاستهای موشکی و منطقهای ایران گره زده میشد تا راه برای اجرای برجامهای 2 و 3 باز شود.
نتیجه این تفاوت در راهبردها و نگاه به مقوله تحریمها میان دو طرف این بود که طرفهای غربی در طول 6 سال گذشته توانستند به بهانههای مختلف از محقق کردن مزایای اقتصادی برای ایران شانه خالی کنند و دولت ایران در هدفش برای محقق کردن «رفع تحریمها» عملاً ناکام بماند، ضمن آنکه این رویکرد موجب شده بود ایران هیچگاه دست برتر را در مذاکرات در اختیار نداشته باشد.
در دور جدید مذاکرات رفع تحریمها که در وین جاری است، رویکرد دولت ایران به طور اساسی تغییر کرده و هدف از اولویت دادن به «رفع تحریمها» به سمت «خنثیسازی تحریمها» تغییر پیدا کرده، در عین حال که رفع تحریمها هم هنوز در دستور کار قرار دارد. دولت سیزدهم در مدتی که از حضورش در قدرت میگذرد تلاش کرده برای هر مسئله سیاست خارجی یک پیوست اقتصادی تعریف کند و نمونه آن تلاش دولت برای عضویت در سازمانهای بینالمللی مانند سازمان شانگهای و تکمیل روند عضویت در اتحادیه اوراسیا و شکلدهی پیوندها و پیمانهای دوجانبه یا چندجانبه اقتصادی در قالب سیاست خارجی است.
افزایش فروش نفت در ماههای اخیر با وجود تحریمهای نفتی و تلاش آمریکا برای کاهش فروش نفت ایران نیز نشان داده که ایران تسلط خوبی بر راههای دور زدن تحریم پیدا کرده است. پایگاه بلومبرگ روز گذشته گزارش داده بود چین واردات نفت خام از ایران و ونزوئلا را در سال 2021 افزایش داده است.
از طرف دیگر، «محمد حسینی»، معاون رئیسجمهور ایران چند روز پیش گفت که از اسفندماه 1400 یعنی کمتر از دو ماه دیگر فروش نفت ایران به میزان قبل از تحریمهای دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ میرسد. او گفته است «فروش نفت و منابع ارزی اینک بهتر شده و کارها در حال رونق گرفتن است».
چنین شرایطی موجب شده مذاکرهکنندگان ایران دست برتر را در مذاکرات در اختیار داشته باشند و در جهت رفع واقعی و پایدار تحریمها حرکت کنند.
جنگ روایتها در مذاکرات وین؛ دم خروس فرانسه بیرون زد
«ضیق وقت» در مذاکرات وین؛ کدام طرف سرعتگیر است؟
سبک مذاکراتی جدید ایران و بیاثر شدن ترفند «چکش و سندان»
چرا دریافت تضمین و راستیآزمایی در مذاکرات وین مهم است؟
راهبرد فشار 3ضلعی غرب در مذاکرات وین
مذاکرات وین؛ «سابوتاژ» واژهای فرانسوی است
انتهای پیام/؛