سال ۱۴۰۰ مدارس خاص سهم ۸۵ درصدی رتبههای برتر کنکور را کسب کردند؛ آیا این عدالت آموزشی است که سهم مدارس خاص ۸۵ درصد و سهم مدارس دولتی عادی ۱۵ درصد باشد؟! در این مطلب به بررسی نقدهای وارده به مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداختهایم.
به گزارش خبرنگار اجتماعی ؛ سرانجام پس از کش و قوسهای طولانی، مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی، مصوب و توسط رئیسجمهور ابلاغ شد.
براساس این مصوبه «سهم کنکور از سنجش توان علمی دانشآموزان از 100 درصد به 40 درصد کاهش یافت و 60 درصد سهم سنجش توان علمی دانشآموزان نیز بر اساس سوابق تحصیلی سه سال آخر دبیرستان آنان تعیین میشود.
سیاستهای جدید به تدریج و در مدت 4 سال عملیاتی خواهد شد به این نحو که در سالهای 1402 و 1403 فقط نتایج تحصیلی سال دوازدهم دانشآموزان، در سال 1404 نتایج تحصیلی سالهای یازدهم و دوازدهم و در سال 1405 نتایج تحصیلی و معدل سالهای دهم تا دوازدهم تعیینکننده سهم 60 درصدی سوابق تحصیلی در سنجش و پذیرش دانشآموزان در دانشگاه خواهد بود.
بر این اساس کنکور سالی 2 بار و تنها از دروس تخصصی هر رشته برگزار خواهد شد و سهمی 40 درصدی در سنجش توان علمی داوطلبان ورود به دانشگاه دارد.»
این مصوبه البته با اما و اگرهای بسیاری نیز همراه شده است از جمله اینکه آیا با اجرای آن مدارس کشور به عدالت آموزشی نزدیکتر میشوند؟ آیا درگیری والدین و دانشآموزان با مدرسه و معلمان برای نمره، "نمرهمحور" شدن محتوای آموزش و پرورش، ناامیدی و حس بیعدالتی در بین دانشآموزان مدارس دولتی عادی، شدت خواهد گرفت؟
برای بررسی ابعاد مختلف مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی، همخوانی آن با عدالت آموزشی و از سوی دیگر توان وزارت آموزش و پرورش برای برگزاری امتحانات نهایی در سه سال دوره متوسطه دوم، میزگردی را با حضور محسن زارعی رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش، سید جلال موسوی مدیرکل دفتر تدوین و راهبری اسناد و سیاستهای آموزش و پژوهش ستاد علم و فناوری، خسرو ساکی و عبدالرسول عمادی روسای سابق مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش برگزار کردیم.
بخش نخست این میزگرد در ادامه تقدیم مخاطبان خبرشناسمیشود:
تسنیم: مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تغییر در فرآیند سنجش و پذیرش دانشجو و رساندن سهم امتحانات نهایی به 60 درصد و سهم کنکور به 40 درصد تا چه اندازه با "عدالت آموزشی" همخوانی دارد و آیا اساسا این تغییر منجر به تحقق عدالت میشود؟
عمادی: سند تحول به عنوان سند بالادستی آموزش و پرورش دو الزام بزرگ تعیین کرده است؛ نخست، رویکرد فرهنگی و تربیتی در مقابل رویکرد صرفاً آموزشی؛ رویکرد صرفاً آموزشی مبتنی بر آموزشهای نظری و امتحانات است و یادگیری و یاددهی را فرایند نمیداند در حالیکه سند تحول بنیادین تأکید دارد رویکرد از آموزش به تربیت تغییر یابد و رویکرد این است که آموزش و پرورش خود را از کنکور جدا کند.
الزام دوم؛ حرکت از آموزشهای نظری به سمت آموزشهای مهارتی است یعنی دانشآموز پس از فارغالتحصیلی از مدرسه باید یک مهارت آموخته باشد در حالیکه اگر آموزش و پرورش را به کنکور متصل کنیم، مهارت به حاشیه میرود و صرفاً آموزشهای نظری برای عبور دانشآموزان از سد کنکور دارای اهمیت میشود.
هماکنون این دو رویکرد اصلی سند تحول در مصوبه جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی مغفول مانده است، در مصوبه قبلی "843" سوابق تحصیلی پایه دوازدهم ملاک بود که به نظر اقدام بهتری است اما در مصوبه اخیر امتحانات نهایی به سه پایه تحصیلی دوره متوسطه دوم تسری پیدا کرده یعنی آموزش و پرورش موظف است امتحانات نهایی را از پایه دوازدهم آغاز و در سالهای بعد به پایههای یازدهم و دهم گسترش دهد.
وقتی سه سال دبیرستان را به سمت کنکور جهتدهی میکنند یعنی رویکرد فرهنگی و تربیتی در سه سال آخر دوره متوسطه نابود میشود؛ هماکنون مهارتآموزی در دوره متوسطه اهمیت بسیاری دارد چرا که طبق سند تحول بنیادین یک دوره نیمهتخصصی است اما این مصوبه، مهارتآموزی را به حاشیه میبرد و هدف اصلی سند تحول بنیادین نادیده گرفته شده است.
رتبههای زیر سه هزار کنکور از مدارس خاص
ساکی: برگزاری کنکور سراسری به شیوه فعلی باعث شده است تا بیشتر رتبههای زیر سه هزار که در کنکور 1400 حدود 14 هزار رتبه برتر شناسایی شدند از فارغ التحصیلان مدارس خاص باشند!
در آزمون سراسری سال 98-99، 83.94 درصد رتبههای زیر سه هزار برای مدارس استعدادهای درخشان، نمونه دولتی، غیردولتی و شاهد بودند و این مدارس 31.87 درصد دانشآموزان را تحت پوشش قرار میدهند.
کنکور هم نتوانسته عدالت آموزشی را در بین تنوع مدارس فراهم کند و این اتفاق همچنان ادامه خواهد داشت؛ اگر توزیع معدل دانشآموزان را مبنا قرار دهیم، نمرات دانشآموزان مدارس خاص نسبت به نمرات دانشآموزان مدارس دولتی عادی همانند نتیجه کنکورشان بهتر است. بنابراین مبنای پذیرش نتایج کنکور سراسری باشد یا نتایج امتحانات نهایی در تحقق عدالت آموزشی تفاوتی ایجاد نمیکند.
در بحث تحقق عدالت آموزشی اگر منظور شما پذیرش در رشته محلهای برتر دانشگاهی باشد، تفاوت چندانی بین نتایج کنکور سراسری و سوابق تحصیلی یعنی امتحانات نهایی مشاهده نمیشود چون بررسیهای آماری سال 99 و 1400 هر دو یک وضعیت را نشان میدهد آن هم اینکه رشته محلهای برتر برای مدارس خاص و استانهای برخوردار است و مدارس عادی دولتی و مناطق محروم همچنان بیرون از رشتهمحلهای برتر هستند.
امتحانات نهایی اینبار به جای کنکور
مصوبه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به مصوبه قبلی اشکالات بیشتری دارد، اگر بخواهیم سوابق تحصیلی را نمرات امتحانات نهایی بدانیم و آن را به پایههای دهم و یازدهم تسری دهیم، اشکالاتی ایجاد میکند از جمله آنکه با روح سند تحول بنیادین در تضاد است و در نهایت کل دوره متوسطه تحت الشعاع امتحانات قرار میگیرد و اینبار به جای کنکور، امتحانات نهایی محور قرار میگیرد و همانگونه که کنکور باعث اختلال در فرایند یادگیری صحیح شده بود امتحانات نهایی نیز همینگونه خواهد شد.
یکی از اشکالات سیستمهای آموزشی امتحانمحور این است که نمونه سؤالات مبنای تدریس معلم و مبنای مطالعه دانش آموز قرار میگیرد و دیگر اجازه خلاقیت و توجه به مباحث عمیق یادگیری نمیدهد.
تسنیم: آقای ساکی معتقدند نتایج کنکور سراسری یا نمرات امتحانات نهایی مبنای پذیرش باشد، برای دانشآموزان مدارس دولتی عادی تفاوتی نمیکند با توجه به اینکه هماکنون 80 درصد رتبههای زیر سه هزار از مدارس خاص هستند، اجرای این مصوبه اوضاع دانشآموزان مدارس دولتی عادی را حادتر نمیکند و عملاً منجر به حذف آنها از راهیابی به رشتهها و دانشگاههای برتر میشود!
زارعی: آقای ساکی و عمادی، مطالب کاملاً درستی را بیان کردند؛ آنچه که سند تحول از نظام آموزش و پرورش میخواهد این است که فرایند یادگیری در نظام آموزش و پرورش اتفاق بیفتد و نگاه تربیتی در کنار نگاه آموزشی مدنظر قرار بگیرد، این رویکرد نیاز دارد آموزش را بر مبنای آزمونهای پایانی طراحی نکنیم. سنجش فرایندمحور از سنجش آغازین شروع میشود و سنجش تکوینی را داریم و مبنای کار به جای سنجش یادگیری در مرحله پایانی بیشتر متمرکز بر کارپوشه است و بهترین آزمونها سنجش عملکرد دانش آموز است.
آموزش و پرورش معتقد است تمام مصوباتی که برای حل مشکل کنکور لحاظ شده است با سند تحول بنیادین سازگاری کامل ندارد و کار باید عمیقتر و ریشهایتر انجام شود.
نظام معیوب هدایت تحصیلی
نگاهم را فراتر از این میبرم؛ مشکلی که اکنون در تغییر رشته دوره تحصیلات تکمیلی داریم، بررسی کنید در سالهای اخیر دانشجویان کارشناسی دانشگاههای برتر مانند مثل علم و صنعت، امیرکبیر و ... در تغییر رشته و تحصیلات تکمیلی سراغ کدام رشتهها میروند، عمدتاً به سراغ رشتههای علوم انسانی و مدیریت اجرایی میروند یعنی رشتههایی که کاملاً با انتخاب اولیه آنها تفاوت دارد این نشان میدهد نظام هدایت تحصیلی معیوب است و در دوره متوسطه و حتی کنکور، انتخاب رشته به درستی انجام نمیشود.
در بسیاری از کشورهای دنیا پذیرش مبناست و نه سنجش یعنی مکانهایی که میخواهند کار پذیرش را انجام دهند، شرایطی تعیین میکنند ما در نظام سنجش و پذیرش همه تمرکزمان بر سنجش است و پذیرش را فراموش کردهایم یعنی تکلیفی که دانشگاهها باید ایفا کنند را فراموش کردیم.
اکنون مسئله کنکور نسبت به سالهای گذشته حل شده است، در گذشته آزروی تمام خانوادهها و دانش آموزان این بود که در دانشگاه پذیرفته شوند، حتی رشته تحصیلی برایشان اهمیت نداشت بلکه مسئله اصلی ورود به دانشگاه بود.
مشکل کنکور حل شده؛ صندلیهای خالی دانشگاهها
هماکنون این مشکل حل شده و بسیاری از صندلیهای دانشگاهها، خالی است حتی تکمیل ظرفیت میگذارند تا این صندلیها خالی نماند طبق اعلام سازمان سنجش 85 درصد پذیرش داوطلبان کنکور از طریق سوابق تحصیلی است و رقابت اصلی بر سر 15 درصد رشتههای پرطرفدار است و این موج به نظام آموزش عمومی برمیگردد.
سالها قبل گرایش به رشتههای علوم ریاضی بیشتر بود اما اکنون گرایش به رشته علوم تجربی بیشتر شده است و دانش آموزان به خاطر قبولی در رشتههای پرطرفدار، گروه تجربی را انتخاب میکنند اما چه ضرورتی دارد دانش آموزی که روحیات و علائقش با رشته تجربی سازگاری ندارد به دلیل جو روانی جامعه مجبور به انتخاب این رشته شود حتی برخی داوطلبان، سالها در کنکور شرکت میکنند تا به هدف خود برسند.
در بحث ناعادلانه بودن مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی، باید بگویم کنکور هم بحث بیعدالتی را دارد در سال 1400 مدارس خاص سهم 85 درصدی رتبههای برتر کنکور را کسب کردند، آیا این عدالت آموزشی است که سهم مدارس خاص 85 درصد و سهم مدارس دولتی عادی 15 درصد باشد.
در بحث عدالت آموزشی، باید بررسی کنیم استانهای کمتر برخوردار چقدر نسبت به جمعیت خود باید از دانشگاه ها سهم ببرند، شهر تهران سه برابر بیشتر از سهم خود از کنکور سهم دریافت میکند البته استانهای کم برخوردار مانند سیستان و بلوچستان سهمشان در معدل بهتر است.
اگر در امتحانات نهایی بر حافظه محوری تأکید شود مجموعههایی که در کنکور فعالیت میکردند تمرکز خود را به سمت امتحانات میآورند بنابراین باید فارغ از حافظه محوری و به صورت استنباطی در امتحانات نهایی اقدام به سنجش یادگیری دانشآموزان کرد.
این روند را امسال آغاز کردیم و از طراحان خواستیم سهمی از سوالات امتحانات نهایی را به این سمت ببرند اما چون دانش آموزان ذهنیت و امادگی قبلی را نداشتند سهم اندکی از سوالات را به آن اختصاص دادیم. در برخی امتحانات که حضور داشتم، دانش آموزان میگفتند سوال سخت بود و نمیتوانستند پاسخ دهند یعنی آمادگی در آنها ایجاد نشده بود.
اگر امتحانات به این سمت برود روش تدریس معلمان نیز تغییر خواهد کرد و حتی اگر موسسات به این سمت بیایند به تقویت فضای یادگیری کمک خواهند کرد که این هم اشکالی ندارد چرا که به کمک نظام آموزش و پرورش میآیند.
عمادی: دانش آموزی که قرار است در کنکور خود را نشان دهد، فرصت دارد در طول سال تحصیلی خود را در پایه دوازدهم نشان دهد و نمرات خوبی کسب کند. آیا دانش آموزی که در مدرسه دولتی درس میخواند و میتواند در کنکور خود را بهتر نشان دهد آن هم در شرایطی که مدرسه دولتی از محرومیتهایی رنج میبرد، نمیتواند سابقه تحصیلی خوبی برای خود تهیه کند؟
سابقه تحصیلی در طول سال تولید میشود درحالیکه دانش آموز در کنکور باید طی چند ساعت خود را نشان دهد بنابراین قطعی شدن سهم سوابق تحصیلی منافاتی با عدالت آموزشی ندارد حتی شاید آن را تقویت کند.
کنکور مسابقهای است که نمیتواند توانمندی و استعداد دانشآموزان رانشان دهد درحالیکه فرایند امتحان نهایی که محصول یک سال کار در کلاس است بهتر میتواند نشان دهنده توانایی دانش آموزان باشد. معتقدم تسری امتحانات نهایی به قصد اعمال در کنکور به پایههای یازدهم و دهم خلاف ماموریت نظام تعلیم و تربیت است.
زلزله در ارکان آموزش و پرورش
با برگزاری امتحانات نهایی در سه سال دوره متوسطه دوم، در ارکان آموزش و پرورش زلزله رخ میدهد از سوی دیگر دانشآموز پایه دهم باید همه امور را تعطیل و اینبار نمونه سؤالات امتحانات نهایی را تمرین کند چرا که باید در امتحانات نهایی نمره مناسب کسب کند؛ این اتفاق زمانی رخ میدهد که کنکور از تب و تاب اولیه خود افتاده است و دیگر همانند گذشته هولناک نیست.
کمرنگ شدن گرایش به دانشگاه
براساس گزارشهایی که اخیرا منتشر شده، رویکرد به دوره کارشناسی در بین فارغ التحصیلان مدارس به شدت کاهش یافته است یعنی رویکرد به دانشگاه کم رنگ شده است. از سوی دیگر رشته محلهای دانشگاهی به شدت توسعه پیدا کرده است و انواع دانشگاهها را داریم، اگر داوطلبان کنکور را با رشته محلهای دانشگاهها مقایسه کنیم تعداد رشته محلها بیشتر است و بیشتر گرایش و رقابت به سمت برخی دانشگاهها و رشتههای مطلوب مانند پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی و چند رشته مهندسی رفته است؛ در چنین شرایطی، شورای عالی انقلاب فرهنگی با چنین مصوبهای سرنوشت نظام آموزش و پرورش را با کنکور پیوند میزند!
با این مصوبه آموزش و پرورش، ملعبه بازی کنکور میشود آن هم در شرایطی که کنکور از تب و تاب سابق افتاده است، معتقدم تسری امتحانات نهایی به کل دوره متوسطه دوم فاقد پشتوانه کارشناسی است.
زارعی: ما یک وقعیت داریم و یک هدفگذاری اما واقعیتی که هماکنون در نظام آموزش و پرورش کشور وجود دارد این است که کنکور غیر از اینکه پایه دوازدهم را تحت تاثیر قرار داده است دوره ابتدایی را نیز درگیر کرده و دوره متوسطه دوم از پایه دهم کاملاً اسیر کنکور است.
تسنیم: آموزش و پرورش نیز در این ماجرا مقصر است و درون خود مجموعه کنکور مدارس سمپاد و نمونه دولتی را برگزار میکند که دست کمی از استرس کنکور سراسری ندارد!
زارعی: بله! این صحیح است.
اگر دروس عمومی از کنکور حذف شود، نمیتوان صرفاً بر اساس نمرات پایه دوازدهم دانشآموز را سنجید بنابراین نیاز است امتحانات نهایی را به پایههای دهم و یازدهم تسری دهیم از سوی دیگر دروس اختصاصی که در کنکور سنجیده میشود پایههای دیگر را هم درگیر میکند اما براساس مصوبه 843 تمرکز فقط بر پایه دوازدهم بود.
در مصوبه 843 تأکید شده که امتحانات نهایی سهم 60 درصدی در کنکور داشته باشد، معتقدم سهم 60 درصدی یکباره اعمال شوک به دانش آموزان است بنابراین در مصوبه جدید تصمیم بر آن شد تا با یک شیب ملایم تا سال 1405 به سهم 60 درصدی برسند.
تسنیم: آیا آموزش و پرورش توانایی دارد برای سه سال دوره دبیرستان امتحانات نهایی برگزار کند؟ اصلاً به لحاظ بحث مالی، تجهیزاتی و نیروی انسانی این توان در آموزش و پرورش وجود دارد؟
عمادی: من همچنان بر مغایرت این مصوبه با رویکردهای سند تحول بنیادین تأکید دارم همچنین در نظام آموزشی ارتباط طولی بین محتوا وجود دارد یعنی مطلبی که به عنوان مثال دیروز میآموزد مبنایی میشود برای مطلبی که فردا یاد میگیرد و علت اینکه امتحان نهایی را در پایه دوازدهم تعریف کردند از گذشته نیز اینگونه بوده است که اگر دانش آموز فیزیک پایه دهم و یازدهم را نداند طبیعتاً در پایه دوازدهم دچار مشکل میشود.
اهداف دورههای تحصیلی حالت سلسله مراتبی دارد یعنی اهداف پایه دوازدهم، یازدهم و دهم با یکدیگر مرتبط است بنابراین وقتی از پایه دوازدهم در یک عنوان درسی و حوزه یادگیری امتحان میگیرید تلویحا از پایههای قبلی هم امتحان گرفتهاید.
از سوی دیگر از میان سه شاخه فنی و حرفهای، کاردانش و نظری تنها شاخه نظری است که باید رویکرد دانشگاهی داشته باشد، فلسفه تاسیس شاخه کاردانش ارتباطی به دانشگاه نداشت البته بعدها به سمت دیگری رفت ولی هدف از تأسیس شاخه کاردانش تربیت کارگر ماهر بود.
هدف از شاخه فنی و حرفهای تربیت تکنسین بود و تکنسینها باید در آموزشکدههای فنی و حرفهای که در گذشته زیر مجموعه آموزش و پرورش بود، مهارت را فرا میگرفتند.
بنابراین فقط در شاخه نظری رویکرد دانشگاهی باید داشته باشیم، تسری امتحانات نهایی به پایههای پایینتر با فلسفه تعلیم و تربیت سازگاری ندارد البته ممکن است با فلسفه کنکور و نظام گزینش دانشگاهها سازگاری داشته باشد.
زارعی: دانشآموزی که شاخه کار دانش و فنی و حرفهای را انتخاب میکند باید با همان مدرک دیپلم بتواند وارد بازار کار شده و از مهارتی که کسب کرده، استفاده کند اما اگر دانشآموزی که به عنوان مثال رشته گرافیک خوانده است، بخواهد ادامه تحصیل بدهد، نمیتوان مانع او شد؛ اشکال اصلی این است ما مبنایی دانشآموز را در معرض انتخاب مسیر تحصیلی قرار نمیدهیم هر چند هدایت تحصیلی در ابتدای دوره متوسطه اتفاق میافتد اما معمولا دانشآموز در کنکور تصمیم جدی میگیرد اگر هدایت تحصیلی اصلاح شود توجه دانشآموز هم به این هدفگذاری بیشتر معطوف میشود و انتخاب مسیر تحصیلی دقیقتر اتفاق میافتد و شاید دیگر به سراغ کنکور نرود.
ادامه دارد ...
سرنوشت برگزاری کنکور 1402 با ابلاغ مصوبه کنکوری شورایعالی انقلاب فرهنگی چیست؟
مصوبه کنکوری جامعه ایران را برای همیشه طبقاتی میکند
درخواست از رئیسجمهور برای توقف اجرای "مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی"
انتهای پیام/